معنی اژیر
لغت نامه دهخدا
اژیر. [اَ] (ص) هوشمند. زیرک. فطن. عاقل. (برهان). دانا. || پرهیزکار. (برهان). رجوع به آژیر شود.
فرهنگ معین
(اَ) (ص.) هوشمند، زیرک، آژیر.
فارسی به آلمانی
Warnung [noun]
حل جدول
فارسی به عربی
تحذیر، صفاره الانذار
سوئدی به فارسی
عربی به فارسی
حوری دریایی , زن دلفریب , سوت کارخانه , اژیر , حوری مانند
فنلاندی به فارسی
حوری دریایی , زن دلفریب , سوت کارخانه , اژیر , حوری مانند.
فرانسوی به فارسی
حوری دریایی , زن دلفریب , سوت کارخانه , اژیر , حوری مانند.
avertissant (verbe)
اخطار , تحذیر , اشاره , زنگ خطر , اعلا م خطر , عبرت , اژیر , هشدار.
notification
اخطار , تحذیر , اشاره , زنگ خطر , اعلا م خطر , عبرت , اژیر , هشدار.
آلمانی به فارسی
اخطار, تحذیر, اشاره , زنگ خطر, اعلا م خطر, عبرت , اژیر, هشدار.
معادل ابجد
1211