معنی هازم

لغت نامه دهخدا

هازم

هازم. [زِ] (ع ص) نعت فاعلی از هزم. آنکه خوار و ذلیل میکند دشمن را و میشکند آن را و فرار میدهد. (ناظم الاطباء).


ابوالمؤید

ابوالمؤید. [اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ] (اِخ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی. ملقب به اخطب، خطیب. در نامه ٔ دانشوران آمده: اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از اسمش که موفق بن احمدبن محمد است شهرت دارد. لهذا شرح احوال او را در ذیل عنوان اخطب خوارزم بیاوردیم. این دانشور جلیل و استاد نبیل در فن فقه و علم حدیث و صناعت ادب مسلم زمان و مقدم اقران بوده است و جمعی کثیر از مشاهیر نحاریر در این فنون نزد وی تلمذ نموده و شیخ ابوالفتح ناصربن عبدالسید مطرزی از عظماء علمای حنفیه، حدیث بسیار از او گرفته. بر جاراﷲ علامه ٔ زمخشری صاحب الکشاف شاگردی کرده است و او را در انشاء خطب و نظم اشعار مهارت کامل حاصل بوده و مشهورترین کتب وی که بر صفحه ٔ روزگار باقی مانده و مطاوی و مطالب آن در میان علما امت مورد تداول و تلقی افتاده کتاب مناقب است که از اخبار و احادیث مأثوره در حق حضرت امیرالمومنین سلام اﷲ علیه یسیری از کثیر در آن کتاب بقلم آن محدث نحریر جاری گردیده و کتب و مصنفاتی که در موضع مناقب آل اﷲ علیهم صلوات اﷲ پرداخته شده مشحون است از نقل و روایت از کتاب مسطور مولی مصطفی بن عبداﷲ قسطنطینی. در زیر عنوان مناقب علی بن ابی طالب رضی اﷲ تعالی عنه گفته: للامام احمدبن حنبل ذکر فی فضایل العشره و لأبی المؤید موفق بن احمد الخوارزمی. الخ.
و اخطب خوارزم را کتابی نیز در مناقب ابوحنیفه است. کاتب چلبی مذکور در زیر عنوان مناقب الامام الاعظم ابی حنیفه النعمان نوشته: و الامام موفق بن احمد المکی الخوارزمی اَلَّف َ کتاباً رتبه علی اربعین باباً و توفی سنه ثمان و ستین و خمسه مائه.
صاحب روضات الجنات در ترجمه ٔ علامه ٔ زمخشری گفته و نام ابوالمؤید ملقب به أخطب خوارزم موفق بن احمدبن ابی سعید است نه محمد چنانکه صاحب رجال زعم برده و این موفق بن احمد صاحب فقه و ادب و حدیث و خطب و اشعار و کتابی در مناقب اهل بیت اطهار است سلام اﷲ علیهم و علامه ٔ سیوطی در بغیهالوعاه فی طبقات النحاه گفته که وی در سال پانصد و شصت و هشت از سرای فانی درگذشت و مقصود از صاحب رجال در عبارت جامع روضات که گفته است در اسم اخطب خوارزم بخطا رفته و بجای موفق محمد نگاشته، محدث نیشابوری میرزا محمد اخباری متأخر است که در کتاب رجال خود اخطب خوارزم را در باب محمدین عنوان کرده و همانا از بابت اشتراک کنیت و نسبت و منصب خطابت نام اخطب خوارزم را به نام ابوالمؤید خوارزمی اشتباه کرده چه اسم ابوالمؤید خوارزمی که هم از مشاهیر نحاریر علمای عصر مستعصم خلیفه ٔ عباسی است محمد بوده و به یک سال قبل از قتل خلیفه و استیلای تاتار بر بغداد وفات یافته و از مردم خوارزم بود و شغل خطیبی نیز مدتی داشته و در زمانی که غولان مغولستان سلطان محمد خوارزمشاه را از تخت پادشاهی ممالک اسلام ازعاج کردند و بر قلمرو او عموماً و بر خطه ٔ خوارزم خصوصاً دست یافتند این ابوالمؤید محمد خطیب خوارزمی بقضاء خوارزم منصوب گردید و بعد از مدتی این منصب را از کراهت اختلاط تُرک ترک گفت چنانکه در جواهر مضیئه تألیف شیخ عبدالقادربن محمد حنفی و غیرها مذکور است سید اجل استادالأساتذه و نقادالجهابذه فخرالحفاظ الکابرین و ذخرالفحول المعاصرین امیر حامد حسین الهندی صاحب عقبات الانوار فی امامه الائمه الاطهار در مجلد سادس از کتاب مستطاب عقبات که آن مجلد را در کلام بر حدیث شریف تشبیه تلفیق و تصنیف کرده است و بر منکرین ثبوت و صحت و روایت آن که بعضی از متأخرین محدثین اهل سنت و جماعت میباشند انکار شدید آورده و حدیث تشبیه را خود از طرق اهل سنت و جماعت به اعلی درجه ٔ اثبات رسانیده و از جمعی کثیر و جَمّی غفیر از ثقات محدثین و مشایخ مسندین این خبر را نقل کرده از آن جمله است اخطب خوارزم صاحب این ترجمه که در کتاب مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام روایت حدیث تشبیه کرده و از چند طریق این منقبت عظمی و مکرمت کبری را نقل کرده و رسم معتاد و سیرت مألوف و سنت جاریه ٔ صاحب عقبات الانوار است که از جهت تشیید اساس احتجاج و اتقان بنیان استدلال هر حدیث که از هر طریق اثبات میکند نقله وروات و رجال آن طریق را ترجمه میفرماید و شرح احوال و مراتب وثاقت و عدالت ایشان را از کتب معتبره ٔ قوم ایراد می کند و غالباً بر سبیل استطراد و تصحیح اعتماد و استناد بر شهادت موثقین و معدلین ایشان تراجم موثقین و معدلین را نیز از مظان ّ معتبر و مواطن معتمداخراج کرده و در خلال سخن مندرج ساخته و هکذا بقدر مساس الحاجه در ذکر مراتب اعتبار نقله ٔ آن اخبار که محل تنازع و تشاجر است بکوشیده فبناء علی هذه السیره المألوفه و السنه الجاریه و الرّسم المعتاد و الشرط المنعقد علیه الکتاب آنجناب شرح احوال و ترجمه ٔ اخباراخطب خوارزم را در ضمن وجه شانزدهم از وجوه اثبات حدیث تشبیه و ابطال انکارش عنوان کرده و از مواضع کثیر و مواقع معتبر بر حالات و اخبار وی دست یافته و نقل نموده است و بمقتضای سبک مشارالیه و اسلوب سابق الذکر بتراجم معدلین و موثقین وی نیز المام فرموده و بر احوال کسانی که از اخطب خوارزم روایت میکنند نیز اشارت آورده و عبارات آن جماعت را هم که مشتمل است بر نقل و روایت از اخطب خوارزم از کتب ایشان اخراج کرده و در ضمن سخن اندراج داده است و احیاناً تعرفه ٔ آن کتب را هم از کشف الظنون بل و غیره بازنموده و گاهی علی عادته المتعارفه از فاتحه ٔ تصانیف و تألیفاتی که از آنها نقل کلام میکند نیز لختی بعینها میاورد تا بر شرائط و التزامات و تعهدات مصنف آنها و یا بر جهات و مطالب دیگر که در مقام احتجاج و استدلال بکار است تنبیه فرموده باشد علی الجمله آن میر نحریر و حبر کبیر مئونه ٔ تتبع و تجشم استقراء را در این ترجمه و بسیاری از تراجم علماء عظام و فحول فخام از ما کفایت فرموده است. شکر اﷲ مساعیه و اَیَّده فی مستقبل عمره کما ایّده فی ماضیه. و ما در هر ترجمه و شرح احوالی که از عقبات الأنوار نقل میکنیم تصرفی که ضرور داریم فقط ترجمان برخی از عبائر عربیه است که برای خروج از عهده ٔ شرطی که در ابتدای تألیف این نامه ٔ نامی التزام شده است ناچار میباید جمیع تراجم این کتاب را بر یک نسق و اسلوب ساخت و گرنه ذکر احوال دیگر رجال بر سبیل اجمال در ضمن شرح اخبار کسی بمناسبات و تقریباتی که پیش می آید در حقیقت خود اکمال شرح احوال آنکس است علاوه آنکه در کتب رجالیه هرچه اسامی رجال و مصادیق موضوع تألیف بیشتر مذکور افتد و مکرر معرفی شوند مطلوب است اگرچند هریک از آنها عنوان مخصوص و ترجمه ٔ علیحده نیز داشته باشند. باری صاحب عقبات الانوار میفرماید وجه شانزدهم از وجوه اثبات حدیث تشبیه و ابطال انکار مخاطب وجیه آنکه ابوالمؤید موفق بن احمد ابی سعید اسحاق المعروف باخطب خوارزم این حدیث شریف را بطرق متعدده روایت کرده چنانچه در کتاب المناقب بعد نقل حدیثی به این اسناد:
اخبرنا الشیخ الزاهد الحافظ ابوالحسن علی بن احمد العاصمی الخوارزمی قال اخبرنا شیخ القضاه اسماعیل بن احمد الواعظ قال اخبرنا ابوبکر احمدبن الحسین البیهقی الخ، گفته و بهذا الاسناد عن احمدبن الحسین هذا قال اخبرنا ابوعبداﷲ الحافظ فی التاریخ قال حدّثنا ابوجعفر محمدبن احمدبن سعید قال حدثنا محمدبن مسلم قال حدثنا عبداﷲبن موسی العبسی قال حدثنا ابوعمر الأزدی عن ابی راشد الجرانی عن ابی الحمراء قال: قال رسول اﷲ (ص) من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی یحیی بن زکریافی زهده و الی موسی بن عمران فی بطشه فلینظر الی علی بن ابی طالب قال احمدبن الحسین البیهقی لم اکتبه الا بهذا الأسناد. واﷲ اعلم، یعنی ابوالحمراء گفت که رسول اﷲ (ص) فرمود هر کس میخواهد نظر کند بسوی ابوالبشر آدم در دانشش و بسوی نوح نجی اﷲ در دریافتش و بسوی حضرت یحیی بن زکریا در ترکش دنیا را و بسوی موسی کلیم اﷲدر سخت گیریش پس باید نظر کند بسوی علی پسر ابوطالب.شیخ ابوبکر احمدبن حسین بیهقی که این حدیث از ابوعبداﷲ الحافظ بسند مذکور از ابوالحمراء روایت کرده است گفته من این حدیث همی به این سند نوشته ام و از طریق دیگر بمن نرسیده است. و نیز در کتاب المناقب بعد نقل حدیثی از شهردار دیلمی گفته: اخبرنی شهردار هذا اجازه اخبرنی ابی حدّثنا مکی بن دکین القاضی حدّثنا علی بن محمدبن یوسف حدّثنا الفضل الکندی حدّثنا عبداﷲبن محمدبن الحسین مولی بنی هاشم بالکوفه حدّثنا علی بن الحسین حدّثنا احمدبن ابی هاشم النوفلی حدّثنا عبیداﷲبن موسی حدّثنا کامل ابوالعلاء عن ابی اسحاق السّبیعی عن ابی داود عن نفیع عن ابی الحمراء مولی النبی (ص) قال: قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم من اراد ان ینظرالی آدم فی علمه و الی موسی فی شدته و الی عیسی فی زهده فلینظر الی هذا المقبل فاقبل علی ّ؛ یعنی هرکس که میخواهد نظر کند به آدم صفی در دانشش و بسوی موسی کلیم در سختیش و بسوی عیسی مسیح در زهدش پس باید در این مرد که پیش می آید بنگرد پس علی علیه السلام از پیش برآمد و نیز اخطب خوارزم در کتاب المناقب گفته: اخبرنی شهردار هذا اجازه قال اخبرنا ابوالفتح عبدوس بن عبداﷲبن عبدوس الهمدانی اجازه عن الشریف ابی طالب المفضل بن محمدبن طاهر الجعفری باصبهان عن الحافظ ابی بکراحمدبن موسی بن مردویه بن فورک الاصبهانی قال حدّثنا محمدبن احمدبن ابراهیم قال حدّثنا الحسین بن علی الحسین السلوی قال حدّثنی سویدبن مسعربن یحیی بن حجاج النهدی قال حدثنا ابی قال حدثنا شریک عن ابی اسحاق عن الحارث الأعور صاحب رایه علی قال بلغنا ان ّ النبی (ص) کان فی جمع من اصحابه فقال اریکم آدم فی علمه و نوحاًفی فهمه و ابراهیم فی حکمته فلم یکن بأسرع من ان طلع علی ّ. فقال ابوبکر یا رسول اﷲ اقِسْت َ رجلا بثلثه من الرسل بخ ّ بخ ّ لهذا الرجل من هو یا رسول اﷲ قال النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم الاتعرفه یا ابابکر قال اﷲ و رسوله اعلم قال ابوالحسن علی بن ابی طالب قال ابوبکر بخ بخ لک یا اباالحسن و این مثلک یا اباالحسن - انتهی، یعنی حارث اعور بیرقدار علی علیه السلام گفت بمارسید که پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله یک روز در میان جمعی از اصحاب رضوان اﷲ علیهم بود پس فرمود بشما باز نمایم آدم را در دانشش و نوح را در دریافتش و ابراهیم را در حقیقت شناسیش پس در وقت علی بن ابی طالب طالع گردید ابوبکر عرض کرد که ای پیغمبر خدا آیا یک مرد را بسه کس از پیغمبران برانگیخته قیاس کردی زهی چنین مرد یا رسول اﷲ کیست آن مرد پیغمبر فرمود آیا نمیشناسی او را ای ابابکر؟ ابوبکر گفت خدا و رسولش داناترند فرمود او ابوالحسن علی بن ابی طالب است ابوبکر گفت خهی ترا یا ابوالحسن و کجاست مانند تو!
فهذا ابوالمؤیدموفق بن احمد ایدالحق تأییداً و وفق لنصره الصدق و سدد لذلک تسدیداً حیث روی هذا الحدیث الشریف من ثلث طرائق عن خیرالخلایق علیه و آله الف سلام و تحیه ما درّ شارق ٌ و عدّه من المناقب الفاخره والفضائل الباهرهالتی قال فی صدر کتابه فی حقها انها یسیر من کثیر فهتک ملاءه الکذب والمین و اقحم المنکرین فی سکرات الحین و ابان ان ّ جحودهم عین الشطط والشین و انّه ناش من تسلّط الهوی والرین، یعنی این ابوالمؤید موفق بن احمد اخطب خوارزم است که حق را تأیید کرده و توفیق نصرت یافته و تسدید و تصویب حقانیت کرده که این حدیث شریف تشبیه را از سه طریق از خواجه ٔ کاینات و بهترین مخلوقات روایت فرموده است و آن خبر را از جمله مناقب فاخره و فضایل باهره ٔ امیرالمؤمنین علیه السلام شمرده که در باره ٔ آنها در فاتحه ٔ کتاب اول تألیفش گفته است که اینها اندکی از بسیارند پس اخطب خوارزم بنقل و روایت این خبر از سه طریق پرده ٔ دروغگویان بردریده است و منکرین ثبوت و صحت این حدیث را بحالت احتضارو سکرات موت افکنده و فاش ساخته که انکار این خبر عین تجاوز از حدود حق و حصول در ورطه ٔ عیب است و این انکار و جحود از استیلاء هواپرستی بر نفس و زنگ گرفتگی بر دل میباشد. و اخطب خوارزم از عمائد فقهاء و اجله ٔ نبها و اعاظم فضلا و افاخم کملا و از ثقات مشاهیر و اثبات نحاریر و صدور اکابر و معروفین ذوی المفاخر و معتمدین ارباب المآثر است. و اساطین اعیان و مَهَره ٔ عالیشان مثل عمادالدین ابوعبداﷲ محمدبن محمد الکاتب الاصفهانی و ابوالفتح ناصربن ابی المکارم عبدالسیّدبن علی المطرزی و محمدبن محمودبن الحسن بن هبهاﷲ المحاسن (؟) المعروف بابن النجار و الولید محمدبن محمودبن محمد الخوارزمی و ابوالصفاء صلاح الدین خلیل بن ایبک الصّفدی و ابوالوفاء عبدالقادربن محمدبن محمدبن نصراﷲبن سالم القرشی و تقی الدین ابوالطّیب محمدبن ابی العباس احمدبن علی الفاسی المکّی و جلال الدّین عبدالرحمن بن کمال الدّین السیوطی و شهاب الدین احمد صاحب توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل و محمودبن سلیمان الکفوی او را بمجاهد عظیمه و مناقب فخیمه و فضائل باهره و مدائح فاخره ستوده اند و جمعی از اعلام احبار و افاضل عالی تبار از اخطب خوارزم در کتب خود نقلها آورده اند مثل محمدبن یوسف الکنجی و محمدبن یوسف بن محمودبن الحسن الزرندی و محمدبن ابراهیم بن علی المعروف بابن الوزیر الصنعانی و نورالدین علی بن محمدبن احمدبن عبداﷲ المعروف بابن الصباغ المالکی و ابوالحسن علی بن عبداﷲ السمهودی الحسنی و شهاب الدین احمدبن حجر الهیثمی المکی و کمال الدین فخرالدین الجهرمی و احمدبن الفضل بن محمد باکثیرو عبداﷲبن محمد المطیری و مولوی ولی اﷲبن حبیب اﷲ الکهنوی و مولوی حیدر علی المعاصر. اما مدح و ثنای عمادالدین کاتب محمدبن محمد اصبهانی اخطب خوارزم را پس در کتاب خریده القصر و جریده اهل العصر علی ما نقل عنه گفته: خطیب خوارزم ابوالمؤید الموفق بن احمدبن محمد المکی الخوارزمی من الأفاضل الأکابر فقهاً و ادباًوالاماثل الأکارم حسباً و نسباً.
و فضل و فقاهت و نبالت و مهارت و حذاقت و وثوق و اشتهار و اعتماد و اعتبار عماد کاتب عالی فخار مستغنی از تبیین و اظهار است و بعضی از فضائل او بر ناظر وفیات الأعیان ابن خلکان و عبر و دول الاسلام ذهبی و مختصر فی اخبارالبشر ابوالفداء و تتمهالمختصر ابن الوردی و مرآت الجنان یافعی و طبقات شافعیه ٔ اسنوی و طبقات شافعیه ٔ سبکی و طبقات شافعیه ٔ اسدی و ابجدالعلوم مولوی صدیق حسن خان مخفی نیست. اما مدح و ثناء ابوالفتح ناصربن عبدالسیّد مطرزی حنفی اخطب خوارزم را پس بر متتبع ایضاح شرح مقامات حریری تصنیف مطرزی مخفی نیست که گاهی او را به امام اجل علامه وصف مینماید وگاهی بمولای الصدر السعید الشهید صدرالصّدور و گاهی بصدرالائمه و اخطب خطباء خوارزم ملقب می کند و گاهی مولای الصدر العلامه و گاهی مولای الصدر الکبیر در حق او اطلاق میکند و جابجا استناد و استدلال و احتجاج به روایات و افادات او مینماید در ایضاح گفته: فما یدل علی زهده [ای اویس القرنی] ما اخبرنی به الامام الاجل العلامه ابوالمؤید موفق بن احمد المکی.
و نیز در ایضاح گفته و اما قوله و اَحد جناحی الدنیا فقد اخبرنی مولای الصدر السّعید الشهید صدرالصّدور ابوالمؤید موفق بن احمد المکی. و نیز در ایضاح گفته: حدثنا صدرالامه اخطب خطباء خوارزم موفق بن احمدالمکی ثم الخوارزمی قال اخبرنی السّید الامام المرتضی ابوالفضل الحسینی فی کتابه. و نیز در ایضاح گفته: اخبرنی مولای الصدر عن فخر خوارزم انه قال. و نیز در ایضاح گفته: اخبرنی مولای الصدر العلامه قال: قال فخر خوارزم. و نیز در ایضاح گفته: سمعت مولای الصدر الکبیر العلامه یقول سمعت فخر خوارزم یقول. و نیز در ایضاح گفته: سمعت هذا الحکایه عن مولای الصدر فی مناقب ابی حنیفه باسناده الی ابی یوسف. اما مدح و ثنا و وصف اطّرای عالم جلیل الفخاربن النجار اخطب خوارزم را پس در تذییل خود بر تاریخ بغداد علی ما نقل عنه السیّد الجلیل علی بن طاوس طاب ثراه فی کتاب الیقین گفته: موفق بن احمد المکی کان خطیب خوارزم و کان فقیها فاضلاً ادیباً شاعراً بلیغاً من تلامذه الزمخشری و ابن النجار از اساطین کبار و ائمه ٔ عالی نجار و جهابذه ٔ والاتبار است و مناقب و محامد او سابقاً در مجلد رسالهالطیر مذکوراست.
اما تبجیل و تعظیم و تکریم و تفخیم ابوالمؤید محمدبن محمود خوارزمی اخطب خوارزم را و احتجاج و استدلال و استناد به روایات و افادات او پس در جامع مسانید ابی حنیفه بعد ذکر قول منسوب بشافعی: الناس عیال ابی حنیفه فی الفقه گفته و قد نظم هذا المعنی اخطب الخطباء شرقاً و غرباً ابوالمؤید المکی الخوارزمی علی ما انشدنی الصدرالکبیر شرف الدّین احمدبن موفق المکی الخوارزمی قال انشدنی الصدر العلامه اخطب خطباء الشرق والغرب صدرالائمه ابوالمؤیّد موفق بن احمد المکّی الخوارزمی لنفسه فی عدّه ابیات له یمدح بها ابا حنیفه:
ائمه هذه الدّنیا جمیعاً
بلا ریب عیال ابی حنیفه.
و نیز خوارزمی در جامع مسانید گفته: انشدنی الصدر الکبیر شرف الدین احمدبن مؤیدبن موفق المکی الخوارزمی قال انشدنی جدی البدد العلامه اخطب خطباء الشرق والغرب ابوالمؤید موفق بن احمد المکی الخوارزمی رحمه اﷲلنفسه:
ایا جبلی نعمان ان حصا کما
لتحصی و لاتحصی فضائل نعمان
جلائل کتب الفقه طالع تجد بها
دقائق نعمان شقائق نعمان.
و نیز ابوالمؤید در جامع مسانید گفته: و انشدنی الصدر الکبیر شرف الدین احمدبن المؤید المکی الخوارزمی قال انشدنی الصدر العلامه صدرالأئمه ابوالمؤید الموفق بن احمد المکی لنفسه:
رسول اﷲ قال سراج دینی
و امتی الهداه ابوحنیفه
قضا بعدالصحابه فی الفتاوی
لاحمد فی شریعته خلیفه
سدی دیباج فتیاه اجتهاد
و لحمته من الرّحمن خیفه.
و نیز خوارزمی گفته: انشدنی الصدر الکبیر شرف الدین احمدبن مؤید قال انشدنی الصدر العلامه صدرالائمه ابوالمؤید الموفق بن احمد المکی الخوارزمی لنفسه:
غدا مذهب النعمان خیرالمذاهب
کذا القمر الوضاح خیرالکواکب
تفقه فی خیرالقرون مع التقی
فمذهبه لاشک خیرالمذاهب.
و نیز در جامع مسانید گفته: وقد ذکر خطیب خطباء خوارزم صدرالائمه ابوالمؤید موفق بن احمد المکی فی مناقب ابی حنیفه رضی اﷲ عنه سبعمائهو ثلاثین رجلاً من مشایخ المسلمین فی الاَّفاق و اقطار الارضین ممن رووا عنه رضی اﷲ عنه. و نیز ابوالمؤید در جامع مسانید گفته: و اما النوع السادس من مناقبه ای مناقب ابی حنیفه و فضائله التی تفرد بها التلمذ عند اربعه آلاف من شیوخ ائمه التابعین دون من بعده ای ابی حنیفه فالدلیل علیه ما اخبرنا جماعه من ثقات المشایخ عن صدرالعلامه اخطب خطباء خوارزم صدرالائمه ابی المؤیدموفق بن احمد المکی عن ابی حفص عمربن الامام ابی الحسن علی الزمخشری عن والده رحمه اﷲ انه قال وقفت منازعهبین اصحاب الامام الاعظم ابی حنیفه و اصحاب الامام المعظم الشافعی. ففضل کل طائفه صاحبها. و نیز خوارزمی در جامع مسانید گفته: النوع السابع من مناقبه ای مناقب ابی حنیفه التی تفرد بها انه اتفقوا له من الاصحاب ما لم یتفق لاحد من بعده والدلیل علیه ما ذکره صدرالائمهابوالمؤید موفق بن احمد المکّی قال اخبرنی الامام العلاّ مه رکن الاسلام ابوالفضل عبدالرحمن بن امیرویه قال نا قاضی القضاه ابوبکر عتیق بن داود الیمانی فی ترجیح مذهب ابی حنیفه رضی اﷲ عنه علی سائرالمذاهب فی کلام طویل فصیح بلیغ الی ان قال: هو امام الائمه سراج الأمه ضخم الدسیعه السابق الی تدوین علم الشریعه ثم ایده اﷲ تعالی بالتوفیق و العصمه فجمع له من الاصحاب و الائمه عصمه منه تعالی لهذه الاّمه ما لم یجتمع فی عصر من الاعصار فی الاطراف والاقطار.
و نیز خوارزمی در جامع مسانید گفته: فقد اخبرنی الصدر الکبیر شرف الدین احمدبن مؤیدبن موفق بن احمد المکی الی ان قال الخوارزمی بعد نقل عده اخبار موضوعه و روایات مصنوعه و قد انبأنی الصدر الکبیر شرف الدین احمدبن مؤیدبن موفق بن احمد المکی الخوارزمی عن جدّه صدرالائمَه ابی المؤید الموفق بن احمد المکی. و محمودبن سلیمان کفوی در کتاب اعلام الأخیار گفته: الشیخ الامام ابوالمؤید محمدبن محمودبن محمدبن الحسن الخوارزمی الخطیب ولد سنه ثلاث و ستمائه و تفقه علی منشی ٔ النظر الاستاد نجم المله والدین طاهربن محمد الحفصی سمع بخوارزم و قدم بغداد و سمع بها و حدث به دمشق و ولی قضاء خوارزم و خطابتها بعد اخذ التتار لها ثم ترکها و قدم بغداد حاجا ثم حج و جاور و رجع علی طریق دیار مصر و قدم دمشق ثم عاد الی بغداد و درس بها الی ان مات سنه خمس و خمسین و ستمائه. و عبدالقادربن محمد در جواهر مضیئه گفته: محمدبن محمودبن حسن الامام ابوالمؤید الخوارزمی الخطیب مولده سنه ثلاث و تسعین و خمسمائه تفقه علی الامام طاهربن محمد الحفصی سمع بخوارزم و قدم بغداد و سمع بها و حدث به دمشق و ولی قضاء خوارزم و خطابتها بعد اخذ التاتار لها ثم ترکها و قدم بغداد حاجا ثم حج و جاور و رجع علی طریق دیار مصر و قدم دمشق ثم عاد الی بغداد و درس بها و مات بها سنه خمس و خمسین و ستمائه. و مصطفی بن عبداﷲبن عبداﷲ القسطنطینی در کشف الظنون گفته: مسندالامام ابی حنیفه نعمان بن ثابت الکوفی المتوفی سنه خمسین و مائه رواه حسن بن زیاد اللّولوی و رتب المسندالشیخ قاسم بن قطلوبغا الحنفی بروایه الحارثی علی ابواب الفقه و له علیه الامالی فی مجلدین و مختصر المسند المسمی بالمعتمد لجمال الدین محمودبن احمد القونوی الدمشقی المتوفی سنه سبعین و سبعمائه ثم شرحه و سماه المستند و جمع زوائده ابوالمؤید محمدبن محمود الخوارزمی المتوفّی سنه خمس و ستین و ستمائه ٔ اوّله الحمدﷲ الذی سقانا بطوله من اصفی شرائعالشرایع. - الخ. ونیز در کشف الظنون بعد ذکر اختصار اسماعیل بن عیسی اوغاتی جامع مسانید خوارزمی را گفته: و اختصر ایضا الامام ابوالبقاء احمدبن ابی الضیا محمد القرشی العدوی المکی المتوفی سنه... اوله الحمد ﷲ رب العالمین - الخ. فهذا مختصر مسندالامام الاعظم الذی جمعه الأمام ابوالمؤید الخوارزمی حذفت الاسانید منه و ما کان مکرراً عنه و سمّته المستند فی مختصر المسند. و تاج الدین دهان در کفایه المتطلع گفته: کتاب جمع المسانید للامام الاعظم ابی حنیفه نعمان بن ثابت الکوفی رضی اﷲ تعالی عنه تألیف العلامه الخطیب قاضی القضاه ابی المؤید محمدبن محمودبن محمد الخوارزمی رحمه اﷲ تعالی یرویه عن الفقهاء الحنفیین. - الخ.
اما مدح و ثنای عبدالقادربن محمد حنفی اخطب خوارزم را پس در کتاب جواهر مضیئه فی طبقات الحنفیه میفرماید: الموفق بن احمدبن محمدبن المکی خطیب خوارزم استاد ناصربن عبدالسّید صاحب المغرب ابوالمؤید مولده فی حدود سنه اربع و ثمانین و اربعمائه ذکره القفطی فی اخبارالنحاه ادیب فاضل له معرفه فی الفقه والادب و روی مصنفات محمدبن الحسن عن عمربن محمدبن احمد النسفی و مات رحمه اﷲ تعالی سنه ثمان و ستین و خمسمائه و اخذ علم العربیّه عن الزمخشری. اما مدح و ثنای حافظ تقی الدین ابوالطیب محمدبن احمد الفاسی اخطب خوارزم را: کان ادیباً فصیحاً مفوهاً خطب بخوارزم دهراً و انشاء الخطب اقرءالنّاس وتخرج به جماعه و توفی بخوارزم فی صفر سنه ثمان و ستین و خمسمائه ذکره هکذا الذّهبی فی تاریخ الاسلام و ذکره الشیخ محیی الدین عبدالقادر الحنفی فی طبقات الحنفیهو قال ذکره القفطی فی اخبارالنحاه ادیب فاضل له معرفه بالفقه والادب و روی مصنّفات محمدبن الحسن عن عمربن محمدبن احمد النسفی - انتهی. نقلا عن نسخه بخط العرب وقعت الی العبد العمید بلطف الرّب المجید بعد الفحص المدید و الطّلب الشدید.
تقی الدین فاسی گوید که اخطب خوارزم صاحب این شرح احوال را در کتاب عقد ثمینش بر وجه مزبور مذکور ساخته ٔ علماء قرن نهم هجریست ولادتش در هفتصدو هفتاد و پنج بشهر مکه روی نمود و در مکه و مدینه نشو و نما کرد و در سال هفتصد و هشتاد و سه با مادرش بمدینه آمد و زمانی آنجا ماند تا آنجا که گفته است تقی الدین بعلم حدیث عنایتی هر چه تمامتر مبذول داشت و آثار بسیار گذاشت و افادات آورد و مردم از وجود اوسودها بردند و از وی اخذ حدیث و علم کردند و آن دانشور بزرگوار هم تدریس کرد و هم فتوی داد و هم در حرمین شریفین مکه و مدینه و در قاهره و دمشق و بلاد یمن جمله مسموعات و مرویات و مؤلفاتش تحدیث نمود و روایت فرمود و ائمه ٔ عصر از وی استماع آن احادیث و تصانیف کردند و اینک جمعی از آن مستمعین در مکه حیات دارند شیخ ما ابن حجر در معجم مشایخ خویش علامه ٔ فاسی را ذکر کرده و گفته است که تقی الدین فاسی چند حدیث بزمان خود برای من روایت نمود و اولاد مرا اجازه ٔ روایت ورخصت نقل حدیث داد و چون درگذشت در جای خود مانندی نگذاشت و شیخ ما ابن حجر غیر واحدی از تصنیفات تقی الدین را تقریض نوشته و تقی الدین خود بشاگردی استاد ماابن حجر و تقدم او بر جمیع علماء وقت حتی استاد ایشان حضرت شیخ اجل زین الدین عراقی اعتراف میکرد و اذعان میاورد چنانکه این معنی در کتاب جواهر ثبت آمده است و جمال الدین بن موسی معجم مشایخ برای علامه ٔ فاسی تخریج نموده و ترتیب داده ولی قبل از تبییض و اکمال وفات یافت و معجم مزبور ناتمام ماند تقی الدین را در علم حدیث و تاریخ و سیر دستی دراز و حافظه ای گشاده بودو به اخبار و آثار محل توطنش مکه ٔ معظمه اعتناء و اهتمام نمود و معالم و معاهد آن شهر شریف را احیا کردو مواضع و مطالب مجهولش معلوم ساخت و مآثر و مزایایش تجدید کرد و اعیان و رجالش را ترجمه کرد پس این عنایت و بذل اهتمام در جهات و عناوین مزبوره تاریخی شدجامع موسوم بکتاب شفاءالغرام باخبار البلدالحرام دردو مجلد و مشارالیه در این تاریخ جمیع مطاوی کتاب ابوالولید محمدبن عبداﷲ ارزقی را درج کرده و از مابعدعهد ازرقی بلکه متروکات و ساقطات او را نیز اضافه واستدراک کرده و این کتاب حافل را آن عالم فاضل خود بنفسه چند بار اختصار کرده و هم در موضوع مکه ٔ مبارکه و عنوان مزبور کتاب العقدالثمین فی تاریخ البلدالامین را در چهار مجلد پرداخت و در این کتاب جماعتی را از حکام مکه و والیان و قاضیان و خطیبان و پیشوایان ومؤذّنان و گروهی از علماء و روات بومی و متوطنین ومدفونین از بیگانه و کسانی که در آن خطه ٔ مقدسه و یا ملحقات و منضمات آن صاحب ذکر خیر و یا اثری جمیل هستند ترجمه کرده است و شرح احوال نوشته و اسامی را بحروف معجم مرتب ساخته آنگاه خود آن تاریخ مفصل را مختصر نموده و بر سیرالنبلاء تألیف شیخ شمس الدین محمدبن احمد ذهبی و بر کتاب تقیید ابن نقطه تذییل برنگاشت و کتابی دیگر در آخریات میپرداخت که بیشتر بسواد آمده است و در اذکار و دعوات و مناسک حج بمذهب امام محمدبن ادریس شافعی و امام مالک بن انس فراهم ساخت و حیات الحیوان کمال الدین دمیری را مختصر ساخت و مشایخ اجازه ٔ اخبار اربعین متباینات و فهرست را که هر دو خود از تصانیف وی میباشد تخریج نمود و همچنین برای مشایخ و مجیزین جمعی از اساتیدش تراجم برنگاشت و اسامی ایشان به رسم تخریج برآورد. و اما مدح و ثنا و وصف واطرای سید شهاب الدین احمد اخطب خوارزم را پس در کتاب توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل گفته: و لم یزل اصحاب العلم والعرفان لایبرحون عن ظل موالاته فی القرون والاعصار و ارباب الحق والایقان یبوحون بفضل مصافاته فی البلدان و الامصار و یجهرون بتخصیصه بالمدائح و المناقب نثراً و نظماً و یشیرون الی ما له من المدائح والمراتب ارغاما للاَّناف و هضما کالامام الهمام والعالم القمقام و الحبر الفاضل الزکی الحافظ الخطیب و الناقد النجیب ضیاءالدین موفق بن احمد المکی فانّه اندرج فی سلک مادحیه بنظام نظمه واندمج فی فلک ناصحیه بعصام عزمه حیث قال فیه و نثر الدّرر من فیه:
اَسدالاله و سیفُه ُ و قناتُه ُ
کالظفر یوم صیاله و الناب
جاء النّداء من السّماء و سیفُه ُ
بدم الکماه یلح فی التّسکاب
لاسیف الا ذوالفقار ولا فتی
الا علی ّ هازِم الاحزاب.
از عبارتی که شهاب الدین احمد در توضیح الدلائل و ترجیح الفضائل آورده ظاهرست که [اقوال] اخطب خوارزم مثل حافظبن مردویه که امام مطلق است از روی روایت و درایت میباشد که جمال علم بمأثور اسانید و مشهور مسانید اوحاصل است و شهاب الدین ادامت این جمال از رب ذوالجلال طالب است. اما مدح و ثنای جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی اخطب خوارزم را پس در بغیهالوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه گفته: الموفق بن احمدبن ابی سعید اسحاق ابوالمؤید المعروف باخطب خوارزم قال الصفدی کان متمکناً فی العربیه غزیرالعلم فقیها فاضلاً ادیبا شاعراً قَراءَ علی الزمخشری و له خطب و شعر. قال القفطی و قراء علیه ناصر المطرزی ولد فی حدود سنه اربع و ثمانین و اربعمائه و مات سنه ثمان و ستین و خمسمائه.
اما مدح و ثنای محمودبن سلیمان کفوی اخطب خوارزم را پس در کتائب اعلام الاخیار من فقها مذهب النعمان المختار که در اول آن گفته: و بعد فان سنهاﷲ الجلیله الجاریه فی بریته و نعمته اللطیفه الجاریه علی خلیقته ان یحدث فی کل عصر من الأعصارطائفه من العلماء فی المدائن و الأمصار یتجاولون تجاول فرسان الطراد فی مضمار النظار و یتصاولون تصاول آساد الجلاد فی معترک التنظار ﷲ درّهم لازال کرّهم و فرّهم فجعل توفیقه رفیقهم و سهل الی اقتباس العلم طریقهم بحیث یجمع فی کل منهم العلم و العمل و یشاهد فیهم حلاوه الفهم والأمل فیفوض الیهم خدمه القضاء والفتوی و یفاض علیهم نعمه الدنیا والعقبی اذ یتم بحکمهم وعلمهم حکم الدین و مهام الاُمّه و ینتظم برأیهم و قلمهم مصلحه الخاصّه والعامه فان ﷲ تعالی فی قضائه السابق و قدره اللاحق وقائع عجیبه ترد فی اوقاتها و قضایاغریبه تجری الی غایاتها و لولا وجود تلک الطائفه العلیه المتحلیه بالفضائل الجلیله من یقوم بکشف قناع هذه الوقائع و من یلتزم بحل ّ مشکلات هذه البدائع و هذا هدایه من اﷲ تعالی والحمد ﷲ الذی هدانا لهذا ثم ّ الحمد ﷲ علی ما اسبغ من نعمائه المتوافره و آلائه المتکاثره علی هذاالعبد الذلیل الفقیر الی رحمهاﷲ الجلیل القدیر خادم دیوان الشرع المصطفوی محمودبن سلیمان الشهیر بالکفوی بَصَّرَه اﷲ بعیوب نفسه و ختم له بالخیر آخر نفسه و جعل یومه خیراً من امسه حیث وفقه فی العقائد احقها و اتقنها و یسره من المذاهب اصوبها و اوزنها و اعطاه من العلوم اشرفها و اولاه و من الفنون الطفها و من لطائف تلک النعم الجلیله و جلائل هاتیک الاَّلاءالجزیله ما ساقه الی جمع اخبار فقهاء الاعصار من ذوی الفتیا و قضاهالامصار من لدن نبینا محمد صلی اﷲ علیه و آله و سلم الی مشایخنا فی تلک الاوان حسبما قضوا و افتوا و افادوا استفادوا فی دور من ادوارالزمان - الخ. کتائب الاعلام الاخیار من فقهاء مذهب النعمان المختار للمولی محمودبن سلیمان الکفوی المتوفی سنه تسعین وتسعمائه میفرماید: الموفق بن احمدبن محمدالمکی خطیب خوارزم استادالامام ناصربن عبدالسید صاحب المغرب ابوالمؤید مولده فی حدود سنه اربع و ثمانین و اربعمائه کان ادیبا فاضلاً [مع] معرفه تامه بالفقه والادب اخذعن نجم الدین عمر النسفی عن صدرالاسلام ابی الیسر البزدوری عن یوسف السّیاری عن الحاکم النوقدی عن ابی جعفر الهندوانی عن ابی بکر الاعمش عن ابی بکر الاسکاف عن ابی سلیمان الجوزجانی عن محمد عن ابی حنیفه و اخذ علم العربیه عن الزمخشری و اخذ عنه الفقه و العربیه ناصربن عبدالسید صاحب المغرب مات سنه ثمان و تسعین وخمسمائه. از عبارت محمد یوسف کنجی در کتاب کفایهالطالب واضح است که کنجی اخطب را بوصف حافظ میستاید و جلالت و عظمت شأن حافظ بر ممارسین فن درایت و رجال مخفی نیست کما سبق. اما نقل محمدبن یوسف زرندی از اخطب خوارزم پس در کتاب نظم دررالسّمطین گفته: انشد الخطیب ضیأالدین اخطب خوارزم الموفق بن احمد المکی رحمه اﷲ:
اسدالاله و سیفه و قناته
کالظفر یوم صیاله و الناب
جاء النداء من السماء و سیفه
بدم الکماه یلج فی التسکاب
لاسیف الا ذوالفقار ولا فتی
الا علی هازم الاحزاب.
و لأبی المؤید الموفق بن احمد (ره) اشعار:
لأبی حنیفه ذی الفخار قرآه
مشهوره مسحوله غَسرآء
عرضت علی القراء فی ایامه
فتعجبت من حسنهاالقرّاء
ﷲ در ابی حنیفه انّه
خضعت له القراء والفقهاء
خلف الصحابه کلّهم فی علمهم
فتضألت لجلاله الخلفاء
سلطان من فی الارض من فقهائها
و هم اذا افتوا له اصداء.
و انشد ابوالمؤید رحمه اﷲ تعالی:
نعمان قد نشر العلوم باسرها
وعلا به منها ذری الاطواد
ثم انتهی منها الی الفقه الذی
قد راح فی الأغوار و الانجاد
ثم انتهی من بعده یفتی الوری
حقا برغم معاطس الحساد
لقد ارتقی فی فقهه فی قله
ذهبت مصاعدها قوی الحساد
فرق الضلال حدوا الیه مطیهم
فهداهم و لکل قوم هاد.
رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 4 صص 1-38 شود.

حل جدول

هازم

خوارکننده

خوار کننده


خوارکننده

هازم


خوار کننده

هازم

معادل ابجد

هازم

53

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری