معنی نیرم

لغت نامه دهخدا

نیرم

نیرم. [ن َ رَ] (اِخ) نریمان. پدر سام. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع). جد رستم. (برهان قاطع). رجوع به نریمان شود:
ز ما باد برسام نیرم درود
خداوند شمشیر و کوپال و خود.
فردوسی.
تو پور گو پیلتن رستمی
ز دستان سامی و از نیرمی.
فردوسی.
توگفتی گو پیلتن رستم است
و یا سام شیر است و یا نیرم است.
فردوسی.

فرهنگ عمید

نیرم

دلیر، پهلوان، نریمان،

گویش مازندرانی

نیرم

کنار گذاشته شده، بی اعتنا

گاوی که از قبول گوساله اش سرباز زند

معادل ابجد

نیرم

300

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری