معنی تیرم
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
تیرم. [رَ / رُ] (ترکی، اِ) بانوی اعظم و خاتون بزرگ را گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء). بانوی بزرگ حرم شاه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج)....تیر به معنی برگزیده و «میم » بر نعت زنان زاید کنند چون بیگم و خانم پس معنی تیرم، زن برگزیده است. (فرهنگ رشیدی). در ترکی به معنی بانوی بزرگ و ارجمند است. (حاشیه ٔ برهان چ معین):
اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزمشاه
ستر عالی مهد عالم تیرم ترکان توئی.
استاد (از فرهنگ رشیدی).
غنچه ٔ تیر
غنچه ٔ تیر. [غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از پیکان است:
من کیستم آن ذره ٔ خورشید نظیرم
برطرف کله فتنه کند غنچه ٔ تیرم.
حکیم زلالی (از آنندراج).
اقبیل
اقبیل. [اِ] (از ع، اِمص) اماله ٔ اقبال که همین معنی اقبال دارد. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء):
کنونم که در پنجه اقبیل نیست
نمد پیش تیرم کم از بیل نیست.
سعدی (از براهین العجم).
فقیه محله
فقیه محله. [ف َ م َ ح َل ْ ل َ] (اِخ) دهی است از بخش گلیجان شهرستان شهسوار، دارای 215تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ تیرم و محصول عمده اش برنج و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
فرهنگ معین
(تِ رَ) [تر.] (اِ. ص.) بانوی بزرگ حرم پادشاه، خاتون.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) بانوی بزرگ خاتون ارجمند.
معادل ابجد
650