معنی نوعی پاپوش

واژه پیشنهادی

حل جدول

نوعی پاپوش

سندل


نوعی پاپوش زمستانی

گالش


پاپوش

کفش، پا افزار

کفش

لغت نامه دهخدا

پاپوش

پاپوش. (نف مرکب، اِ مرکب) کفش. پای افزار. پاافزار. پوزار. پااوزار. نعل. حِذاء:
به اقتضای زمان کار خویشتن بگذار
که سعی بیهده پاپوش میدرد، «مثل است ».
سلیم.
- پاپوش برای شیطان دوختن، سخت گربز بودن.
- پاپوش برای کسی دوختن، او را بزحمت و رنج و تعب وزیان و خسارتی دچار کردن. به حیله او را گناهکار یامدیون کردن.


گل پاپوش

گل پاپوش. [گ ُ ل ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گلی که از ابریشم و گلابتون و مانند آن بر تیماج و سقلات کفش دوزند و هم از چوب سازند و در پاشنه ٔ کفش تعبیه کنند و گلهای عاج در آن پرچین نمایند و آنرا کوکب کفش نیز گویند. (آنندراج). رجوع به گل کفش شود.

فرهنگ عمید

پاپوش

پاافزار
آنچه پا را بپوشاند،
* پاپوش دوختن: [عامیانه، مجاز] توطئه و پرونده‌سازی کردن برای کسی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاپوش

پرونده‌سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای‌افزار، کفش

فرهنگ فارسی هوشیار

پاپوش

(اسم) کفش پا افزار (مطلقا) . ‎-2 (خصوصا) کفش راحتی مخمل مزین به یراقهای طلا و دانه های الماس بدلی که یک قرن پیش زنان ایرانی در داخل منزل آنرا بپامیکردند، عایق و مانع و سدی که در راه پیشرفت یا زندگانی مردم ایجاد کنند.


پاپوش دوختن

(مصدر) پاپوش دوختن برای کسی. توطئه کردن ضد وی.

فرهنگ معین

پاپوش

کفش، پای افزار، مجازاً گرفتاری، دردِسر، درست کردن برای کسی کنایه از: برای کسی ایجاد دردسر کردن، دوختن برای کسی کنایه از: توطئه کردن برای کسی. [خوانش: (اِمر.)]

فارسی به عربی

پاپوش

احذیه

معادل ابجد

نوعی پاپوش

447

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری