معنی نورانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص نسب.) منسوب به نور، دارای نور، منور. مق ظلمانی.
حل جدول
درخشان
فرهنگ واژههای فارسی سره
درخشان، روشن
کلمات بیگانه به فارسی
درخشان
مترادف و متضاد زبان فارسی
افروزنده، تابناک، درخشان، روشن، فروزان، منور،
(متضاد) تاریک، ظلمانی
فارسی به انگلیسی
Alight, Light, Radiant, Refulgent, Shiny, Starlit, Sunny, Sunshiny
فرهنگ فارسی هوشیار
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن (صفت) منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
317