معنی میگو
لغت نامه دهخدا
میگو. [م َ / م ِ] (اِ) جانوری است از شاخه ٔ بندپایان و از رده ٔ سخت پوستان و از دسته ٔ خرچنگهای دراز که دارای جثه ٔ نسبتاً کوچک است. پاهای جلویش فاقد انبرک است. میگو در دریاها می زید و گونه ای از آن در خلیج فارس و بحر عمان فراوان است و چون خوراکی است به مقدار بسیار از آن صید می کنند. ملخ دریایی. جرادالبحر. ملخ بی بال. ملخ آبی. فریدیس.
فارسی به آلمانی
Garnele (f)
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Prawn
کالری خوراکی ها
فرهنگ فارسی هوشیار
ملخ دریایی
فرهنگ معین
(مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خرچنگ دریایی.
فرهنگ عمید
جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان،
فارسی به عربی
روبیان
خواص گیاهان دارویی
میگوی نمک سود که کهنه شود سودا وخارش می آورد جالینوس گوید ورم سخت را نرم کند. شکم را نرم گرداند. کرم کدو را بیرون آورد. میل جنسی ومنی را زیاد می کند.
معادل ابجد
76