معنی ملائک

لغت نامه دهخدا

ملائک

ملائک. [م َ ءِ](ع اِ) ج ِ مَلَک.(منتهی الارب)(از اقرب الموارد). ج ِ مَلَک و مَلأک.(از اقرب الموارد). رجوع به ملایک و ملک و مَلأک شود.


ملائک صورت

ملائک صورت. [م َ ءِ رَ](ص مرکب) رجوع به ملایک صورت شود.


ملائک منظر

ملائک منظر. [م َ ءِ م َ ظَ](ص مرکب) رجوع به ملایک منظر شود.


ملائک نفس

ملائک نفس. [م َ ءِ ن َ ف َ](ص مرکب) رجوع به ملایک نفس شود.


ملائک آشیان

ملائک آشیان. [م َ ءِ](ص مرکب) رجوع به ملایک آشیان شود.


ملائک سپاه

ملائک سپاه. [م َ ءِ س ِ](ص مرکب) رجوع به ملایک سپاه شود.


ملائک فریب

ملائک فریب. [م َ ءِ ف َ](نف مرکب) رجوع به ملایک فریب شود.


ملائک پی

ملائک پی. [م َ ءِ پ َ / پ ِ](ص مرکب) رجوع به ملایک پی شود.


ملائک سرشت

ملائک سرشت. [م َ ءِ س ِ رِ](ص مرکب) رجوع به ملایک سرشت شود.


طاوس ملائک

طاوس ملائک. [وو س ِ م َءِ] (اِخ) طاوس الملائکه. لقب جبرائیل:
طاوس ملائک بنوا مدح تو خواند
اندر قفس سدره چو قمری و چو دراج.
سوزنی.
طاوس ملائکه ز تو شاید
گر چون عنقا در آشیان ماند.
سیدحسن غزنوی.

فرهنگ فارسی هوشیار

ملائک

ملایک درفارسی: (تک: ملاک) فرشتگان (اسم) جمع ملک و ملاک و ملائک فرشتگان: } دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند. ‎{ (حافظ. 124)

فرهنگ عمید

ملائک

مَلَک

فرهنگ معین

ملائک

(مَ ئِ) [ع.] (اِ.) جِ مَلَک، فرشتگان.

حل جدول

ملائک

فرشتگان

فرهنگ فارسی آزاد

ملائک، ملائکة

مَلائِک، مَلائِکَه، فرشتگان، به فرموده حضرت عبدالبهاء نفوسی که از عالم بشریت منسلخ شدند و به صفات ملکوتیّه متصّف گشته اند آن نفوس از ملاء عالین و ملائکه مقربین محسوبند» (مفرد: مَلأکَ، مَلأک)،

معادل ابجد

ملائک

91

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری