معنی لارک
لغت نامه دهخدا
لارک. [رَ] (اِ) درختی جنگلی. رجوع به موتال و کهل و نیز رجوع به لرک شود.
لارک. [رَ] (اِخ) موضعی در «میان سی » از هزارجریب مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی).
لارک. [رَ] (اِخ) از جزائر خلیج فارس، دارای معدن اُکسید دُفر. و آن نزدیک به هفت فرسخ جنوبی بندرعباس است. در ازای آن از دو فرسنگ بیشتر است و پهنای آن از دو فرسخ کمتر و آب شیرین جزیره از برکه است. (فارسنامه ٔ ناصری).
لارک تمبو
لارک تمبو. [رُ ت َ ب ُ] (اِخ) نام کرسی بخش در لواِگارُن از ولایت آژِن به فرانسه. دارای راه آهن و 978 تن سکنه است.
حل جدول
جزیره هرمزگان
از جزیره هاى ایرانى خلیج فارس
لارک
از جزایر خلیج فارس
لارک
جزیره جنوبی
لارک
از جزیرههای ایرانی دریای عمان
لارک
از جزایر جنوبی
لارک
از جزایر جنوبی ایران
لارک
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) لرک.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
251