معنی مصوب

لغت نامه دهخدا

مصوب

مصوب. [م ِص ْ وَ](ع اِ) کفلیز.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء). کفلیزه. کفگیر.

مصوب. [م ُ ص َوْ وَ](ع ص) نعت مفعولی از تصویب. راستگوی دانسته شده و راستگوی شمرده شده. || مصدق. تصویب شده. تأییدشده. آنچه مورد تأیید و موافقت مقام یاهیأت یا گروهی قرار گیرد: قوانین مصوب مجلس شورای ملی. مقررات مصوب انجمن استادان زبان و ادب پارسی.

فارسی به انگلیسی

مصوب‌

Authorized

فرهنگ معین

مصوب

(مُ صَ وَّ) [ع.] (اِمف.) تصویب شده.

حل جدول

مصوب

تصویب شده


تصویب شده

مصوب

مترادف و متضاد زبان فارسی

مصوب

تصویب‌شده، به‌تصویب‌رسیده، قبول‌شده، پذیرفته‌شده


مصوب کردن

تصویب کردن، به تصویب رساندن

فرهنگ فارسی آزاد

مصوب

مَصُوب، (اسم مفعول صابَ، یَصُوبُ، صَوب) ریخته شده، فرود آمده و نازل شده، اصابت کرده،

مُصَوَّب، تصحیح شده، تصویب شده، صحیح و صواب شمرده شده،

مِصوَب، کفگیر، مِغرَفَه (وسیله ای مانند قاشق ولی بزرگ و بلند که با آن غذا می کشند و می ریزند) جمع: مَصاوِب،

مُصَوِّب، تصویب کننده، صحیح و صواب شمرنده، تصحیح کننده،

فرهنگ عمید

مصوب

آنچه به راستی و درستی آن حکم داده‌شده، تصویب‌شده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مصوب

برنهاده

فرهنگ فارسی هوشیار

مصوب

تصویب شده

انگلیسی به فارسی

authorized

مجاز، مصوب

معادل ابجد

مصوب

138

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری