معنی محذورات
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: محذوره) ترسناک ها پرهیز شدگان جنگ ها (اسم) جمع محذوره (محذور) : دور شده ها: پرهیز شده ها. ، موانع، مشقات گرفتاریها: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند.
محذوره
محذوره در فارسی مونث محذور ترسناک پرهیز شده، جنگ (اسم) مونث محذور جمع: محذورات.
محذور
ترسناک، در یاد داشت های استاد محمد قزوینی آمده است که این واژه برابر است با ((مانع)) یا بازدارنده در پارسی استاد افزوده اند: ((بعضی از نادانان غیر مانوس بکتب عربی گمان کرده اند که محذور را باید محظور نوشت محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد)) . در ((غیاث اللغات)) محذور تنها برابر است با: آنچه از آن ترسیده شود که آن را از ((منتخب اللغات)) بر گرفته در فرهنگ عربی - فارسی لاروس نیز به همین گونه آمده و گواه از نپی (قران مجید) است، ان عذاب ربک کان محذورا واژه ی ((محظور)) در ((منتخب اللغات)) و در ((غیاث اللغات)) آمده است: ((محظور حرام کرده شده و منع کرده شده)) در ((فرهنگ آنندراج)) نیز ((محظور)) برابر است با ((حرام)) چنان که در ((متنهی الارب)) آمده در فرهنگ عربی به فارسی لاروس واژه ی ((محظور)) برابر است با ((ممنوع)) و ((حرام)) (اسم) آنچه از آن پرهیز کنند دور شده پرهیز شده، مانع. توضیح رای محذور فی ذلک مع قصد المبالغه. مقصود استعمال این کلمه است در امثال این موارد که تقریبا درست بمعنی مانع است و با ذال است نه با ظا ء یعنی محظور چنانکه بعضی از نادانان غیر مانوس بکتب عربی گمان کرده اند و در امثال این موارد محظور همیشه می نویسند و حال آنکه محظور بکلی مورد استعمال دیگری دارد، مشقت رنجها جمع: محذورات.
لغت نامه دهخدا
محذورات. [م َ] (ع اِ) ج ِ محذوره. رجوع به محذوره شود: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند. (ناسخ التواریخ ج 2 ص 90).
فرهنگ معین
جمع محذوره.، دوری شده ها، مشکلات، گرفتاری ها. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.)]
حل جدول
گرفتاریها و مشکلات، امور ناگوار
گرفتاری ها، مشکلات، امور ناگوار
گرفتاریها و مشکلات- امور ناگوار
محذورات
امور ناگوار
محذورات
معادل ابجد
1355