معنی محفوظات
لغت نامه دهخدا
محفوظات. [م َ] (ع ص، اِ) ج ِ محفوظه. رجوع به محفوظه و محفوظ شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
به یاد ماندهها، چیزهایی که در حافظه باقی میماند
به یاد مانده ها، چیزهایی که در حافظه باقی می ماند
به یاد ماندهها- چیزهایی که در حافظه باقی میماند
محفوظات
چیزهایی که در حافظه باقی می ماند
محفوظات
به یاد ماندهها
محفوظات
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهخاطرماندهها، بهیادماندهها، دانستهها، معلومات
فرهنگ معین
حفظ شده، آن چه در ذهن و یاد نگه داشته شده باشد. [خوانش: (مَ) [ع.] (اِمف.) جِ. محفوظه. ]
فارسی به عربی
انگلیسی به فارسی
محفوظات را فراموش کردن
اسپانیایی به فارسی
محفوظات را فراموش کردن، از یاد بردن.
desacostumbrar
اموختن، تعلیم دادن، درس دادن، مشق دادن، معلمی یا تدریس کردن، محفوظات را فراموش کردن، از یاد بردن.
سوئدی به فارسی
محفوظات را فراموش کردن، از یاد بردن،
معادل ابجد
1435