معنی لاک‌پشت

لغت نامه دهخدا

لاکپشت

لاکپشت. [پ ُ] (اِ مرکب) باخه. اسم فارسی سلحفاه است. (فهرست مخزن الادویه). سوراخ پا. سولاخ پا. لاک. سنگپشت. کاسه پشت. کشتوک. کشف. کشو. شیلونه. خشک پشت. اولاکو (در دیلمان و گیلان). به هندی کچهوا گویند. (غیاث). چلچله (برهان، ذیل همین لغت). پوست لاک پشت دریائی یا صحرائی را رق گویند. (لغت محلی شوشتر، ذیل رق).

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

لاک‌پشت

سنگ‌پشت، کاسه‌پشت، لاخه


سنگ‌پشت

باخه، کاسه‌پشت، لاک‌پشت


کاسه‌پشت

سنگ‌پشت، لاخه، لاک‌پشت


چلچله

پرستو، غلیواج، خطاف، زغن، لاک‌پشت، سنگ‌شت

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

سنگ پشت

لاک‌پشت


کاسه پشت

=لاک‌پشت


سلحفات

سنگ‌پشت، لاک‌پشت،


لاک

پوشش محکمی که از بدن برخی جانوران مانندِ لاک‌پشت محافظت می‌کند،
[قدیمی] = لاک‌پشت


چلچله

پرستو،
غلیواج،
[قدیمی] لاک‌پشت،


ذبل

(زیست‌شناسی) استخوان روی پشت لاک‌پشت، کاسۀ سنگ‌پشت،
(زیست‌شناسی) گوش‌ماهی،
[قدیمی] اول جوانی،

معادل ابجد

لاک‌پشت

753

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری