معنی قداره

لغت نامه دهخدا

قداره

قداره. [ق َدْ دا رَ] (اِ) نوعی از شمشیر است که به هندی کوکتی کاکهانده خوانند. (آنندراج). قمه. نوعی قمه. رجوع به غداره شود.

فارسی به انگلیسی

قداره‌

Broadsword, Dagger, Dirk, Machete

فرهنگ معین

قداره

(قَ دّ رِ) [معر.] (اِ.) جنگ افزاری شبیه شمشیر پهن و کوتاه.، ~بستن برای کسی کنایه از: قصد جان کسی را داشتن.


قداره بندی

(~. بَ) (اِمص.) عربده کشی، چاقوکشی، شرارت.

فرهنگ عمید

قداره

حربه‌ای راست، پهن، و سنگین،


قداره بند

کسی که قداره به کمر ببندد،
[مجاز] کسی که با توسل به‌زور به مقاصد خود می‌رسد،


غداره

=قداره


کتاره

=قداره

حل جدول

قداره

توانستن، آماده ساختن، جنگ افزاری شبیه شمشیر پهن و کوتاه، نوعی قمه


قداره بند

کنایه از زورگوی خشن


بازیگر فیلم قداره کشتار

آنتونیو باندراس

گویش مازندرانی

قداره

نوعی تاوه ی بسیار بزرگ با دو دسته ی کوتاه در طرفین، کاسه...

فرهنگ فارسی هوشیار

قداره

‎ توانایی توانستن، آماده ساختن، توانگری ترکی تازی گشته (معرب) از ریشه ی سنسکریت پارسی است کتاره در این خانه چهار ستت مخالف کشیده هر یکی بر تو کتاره (ناصر خسرو کوادیانی)

انگلیسی به فارسی

bolo

قداره


broadsword

قداره


curtal ax

قداره

معادل ابجد

قداره

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری