معنی فکور
لغت نامه دهخدا
فکور. [ف َ] (از ع، ص) بسیاراندیشه. بافکر. متفکر. فکور از کلمات ساختگی است و در کتب لغت عرب بجای آن فکیر - بکسر فاء و کاف مشدد - و فیکر مانند صیقل ذکر کرده اند. (فرهنگ فارسی معین). در زبان فارسی متداول است، ولی در عربی نیامده و فارسیان نیز در متون نیاورده اند. صحیح آن فِکّیر است. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
از ساخته های فارسی گویان اندیشه مند مینیتار بسیار اندیشه با فکر متفکر توضیح فکور از کلمات ساختگی است و در کتب لغت (عرب) به جای آن فکیر بکسر فا ء و کاف مشدد و فکیر مانند صیقل را ذکر کرده اند.
فرهنگ معین
(فَ) [ع. فکیر] (ص.) متفکر، اندیشمند.
فرهنگ عمید
دانا،
(قید) در حال فکر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندیشمند، اندیشناک، اندیشهور، روشنفکر، متفکر
فارسی به انگلیسی
Contemplative, Owlish, Pensive, Reflective, Ruminant, Thoughtful, Ruminative
فارسی به عربی
مدروس، مفکر
فرهنگ فارسی آزاد
فَکُور، بسیار با اندیشه و صاحب فکر،
واژه پیشنهادی
فرهنگ فکور
معادل ابجد
306