معنی طناب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(طَ نّ) [ع.] (اِ.) مسافتی از زمین که معادل 809/0 جریب است.
(طِ یا طَ) [ع.] (اِ.) ریسمان، رسن، رشته کلفت.، با ~ (پوسیده) کسی توی چاه رفتن کنایه از: فریب کسی را خوردن و به اعتماد او دست به کاری زدن.
فرهنگ عمید
رسن، ریسمان، رشتۀ کلفت،
* طناب انداختن: (مصدر متعدی)
کمند انداختن، با کمند کسی را گرفتار ساختن،
ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن،
حل جدول
ریسمان
فرهنگ واژههای فارسی سره
ریسمان، کمند
کلمات بیگانه به فارسی
ریسمان
مترادف و متضاد زبان فارسی
بند، حبل، خطام، رسن، رشته، ریسمان
فارسی به انگلیسی
Band, Binder, Line, Rope
فارسی به ترکی
ip, urgan
فارسی به عربی
حبل، سحب
فرهنگ فارسی هوشیار
ریسمان، خیمه، بند، رشته کلفت
فارسی به ایتالیایی
corda
واژه پیشنهادی
رسن
معادل ابجد
62