معنی ضوابط

لغت نامه دهخدا

ضوابط

ضوابط. [ض َ ب ِ] (ع اِ) ج ِ ضابطه.

فارسی به انگلیسی

ضوابط‌

Ground Rule

حل جدول

ضوابط

روابط، قواعد

بندها، مقررات

قوانین


ضوابط و مقررات

موازین


ضوابط یک نهاد

آیین‌نامه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ضوابط

بندها

فرهنگ عمید

ضوابط

ضابطه

فارسی به عربی

ضوابط

إِجراءات


ضوابط اداری

إِجراءاتٌ (تَدابیرُ) إداریه


ضوابط انتخاباتی

إجراءاتٌ انْتِخابیه


ضوابط قانون گذاری

إجراءاتٌ تَشْریعیه


ضوابط راهنمایی و رانندگی

إجراءاتُ الْمُرُورِ

فرهنگ فارسی هوشیار

ضوابط

جمع ضابطه

فرهنگ فارسی آزاد

ضوابط

ضَوابِط، به ضابِطَه مراجعه شود،

معادل ابجد

ضوابط

818

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری