معنی سورت

لغت نامه دهخدا

سورت

سورت. [رَ] (ع اِ) شرف. منزلت. || پاره ای از قرآن مجید. (غیاث) (آنندراج). رجوع به سوره شود.

سورت. [س َ / سُو رَ] (از ع اِمص) تیزی. حدت. تندی هر چیز. (غیاث). تیزی از هر چیزی. (آنندراج). سوره: در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شد تا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به سوره شود. || برجستن شراب بسوی دماغ. (آنندراج): ساغری چند شراب خورده بود و سورت مستی استیلا یافته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || شدت سردی وشدت تب. (آنندراج). || ظلم و خشم. (غیاث). خشم سلطان و بیدادی او. (آنندراج): او چون سورت آن شیران و صولت آن دلیران مشاهده کرد انگشت ندامت گزیدن گرفت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). که از حدت و سورت پادشاهان برحذر باید بودن. (گلستان سعدی).

فرهنگ معین

سورت

تندی، تیزی، شدت، هیبت. [خوانش: (سَ یا سُ رَ) [ع. سوره] (اِمص.)]

گویش مازندرانی

سورت

از دهستان سجارود بابل

سوت

از توابع دهستان بندپی بابل


سورت بدائن

سوت زدن


سورت بکشیین

سوت زدن –آژیر کشیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

سورت

شرف و منزلت، پاره ای از قرآن مجید

فرهنگ عمید

سورت

حدت، تندی و تیزی،
شدت،
سطوت،

حل جدول

سورت

تندی و تیزی


تندى و تیزى

سورت


تندی و تیزی

سورت

مترادف و متضاد زبان فارسی

سورت

تندی، تیزی، حدت، شدت، اثر، اثرگذاری، تاثیر، جذبه، سطوت، هیبت، سوره

فرهنگ فارسی آزاد

سورت

سَوْرَت، شدّت- سَطْوَت- تندی- بلندی و ارتفاع- عُلّو- مصدر سارَ- یَسُورُ نیز می باشد

معادل ابجد

سورت

666

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری