معنی سوغات

لغت نامه دهخدا

سوغات

سوغات. [س َ] (ترکی - مغولی، اِ) تحفه. هدیه. (از آنندراج). تحفه. هدیه. (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی) (غیاث). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است. (مننسکی ازتتمه ٔ برهان چ هند، یادداشت بخط مولف):
گر نسیم سحر از زلف تو بویی آرد
جان فشانیم بسوغات نسیم تو نه سیم.
سعدی (خواتیم).
بهتر از جان به بر ای خواجه متاعی به در دوست
که بسوغات نبرده ست کسی زیره بکرمان.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فارسی به انگلیسی

سوغات‌

Favor, Gift, Present, Souvenir

فارسی به ترکی

سوغات‬

hediye (genellikle seyahatten getirilen)

فرهنگ معین

سوغات

هدیه، تحفه، ره آورد. [خوانش: (سَ یا سُ) [تر.] (اِ.)]

حل جدول

سوغات

رهاورد

نورهان

ره آورد، ارمغان


از سوغات تویسرکان

سوغات معروف این شهر گردو است که طرفداران زیادی در کشور و بیرون از کشور دارد از دیگر سوغات این شهر میتوان به روغن حیوانی کماج نقل کشمش و شیره انگور اشاره کرد. از جمله سوغات های تویسرکان: نقل و نبات، بادام، پشمک، عسل، سماق، انواع الوهای مرغوب، صنایع دستی چوبی، شاطه، حلواهای محلی.


سوغات ملایر

کشمش


سوغات روسیه

سرما

فارسی به عربی

سوغات

حاجه تذکاریه

فارسی به آلمانی

سوغات

Andenken (n), Reiseandenken (n)

فرهنگ عمید

سوغات

هدیه‌ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، راه‌آورد، ره‌آورد، ارمغان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سوغات

ره آورد

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوغات

ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه

فرهنگ فارسی هوشیار

سوغات

تحفه و هدیه، ره آورد، ارمغان، بخشش

واژه پیشنهادی

سوغات

نورهان

معادل ابجد

سوغات

1467

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری