معنی ستایشگر

لغت نامه دهخدا

ستایشگر

ستایشگر. [س ِ ی ِ گ َ] (ص مرکب) آنکه کسی را بستاید. (آنندراج). مادح:
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جز بر مدیح خواجه زبان.
فرخی.
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایشگر.
فرخی.
همه خوبی ّ و نکویی بود او را ز خدای
وین رهی را که ستایشگر وخنیاگر اوست.
فرخی.

حل جدول

ستایشگر

ثناگوی

حامد

حامد، آفرین گو، ثناخوان، ستاینده، مداح

ثناخوان، ثناگوی

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستایشگر

اسم آفرین‌گو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدح‌خوان، مدح‌گستر، مدح‌گوی، منقبت‌خوان،
(متضاد) نکوهش‌گر

فارسی به انگلیسی

ستایشگر

Admirer, Idolater

فرهنگ عمید

ستایشگر

کسی که دیگری را بستاید، ستایش‌کننده، ستاینده،

فرهنگ فارسی هوشیار

ستایشگر

آنکه کسی را بستاید


محمدت ساز

‎ ستایشگر، سپاشگزار (صفت) . ستایشگر، سپاسگزار شکرگزار.

انگلیسی به فارسی

adulator

ستایشگر


ilolater

ستایشگر

معادل ابجد

ستایشگر

991

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری