معنی ساقدوش
لغت نامه دهخدا
ساقدوش. (اِ مرکب) شاه بالا. (جهانگیری). در ترکی کسی که چون داماد به عروسی سوار شود یکی را که همسن و همبالای او باشد به لباس زیبا آراسته ردیف او سازند و آن را بفارسی شاه بالا گویند. (آنندراج). شهباله. (ناظم الاطباء). شاه بالا که بر جانب راست داماد یا عروس ایستد. و این کلمه مرکب است از «ساق ترکی، بمعنی راست و یمین » و دوش فارسی بمعنی کتف در مقابل سُل دوش. ساغدوش. || مجازاً بمعنی قرین و نظیر استعمال کنند. (آنندراج). همدم و رفیق و یار و همسر. (ناظم الاطباء).
ساقدوشی
ساقدوشی. (حامص مرکب) حالت و عمل ساقدوش. ساقدوش بودن. وظیفه و سمت ساقدوش را داشتن. شاهبالا بودن. رجوع به ساقدوش شود. || برابری.
مترادف و متضاد زبان فارسی
شاهبالا، همراه، ملازم (داماد یا عروس در شب زفاف)
فارسی به انگلیسی
Best Man, Bridesmaid, Usher
فرهنگ معین
(قْ) [تر - فا.] (اِ.) کسی که شب عروسی دوش به دوش داماد حرکت می کند.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
کسی که شب عروسی دوش بدوش داماد راه میرود و او را شاه بالا هم میگویند
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
471