معنی زشتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
بدمنظری، ناپسندی،
فرهنگ عمید
زشت بودن، بدگلی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدی، شناعت، عیب، قباحت، معرت
فارسی به انگلیسی
Awkwardness, Heinousness, Hideousness, Homeliness, Obscenity, Raffishness, Ugliness
فارسی به عربی
فضاعه، کراهیه، مجون
فرهنگ فارسی هوشیار
بد گلی بد منظری مقابل زیبایی جمال، بدی ناپسندی قبح: }} زشتی این عمل بر کسی پوشیده نیست . {{
واژه پیشنهادی
زنندگى
معادل ابجد
717