معنی رستاک
لغت نامه دهخدا
رستاک. [رَ] (اِ) شاخه ٔ تازه ای که از بیخ درخت برآید. (ناظم الاطباء). شاخ تازه را گویند که از بیخ درخت برآید و به ستاک معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج). شاخ تازه ای را گویند که از بیخ درخت برآید و به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است. (برهان). شاخی باشد که از بن درخت گل و غیره بدر آید و رشتاک نیز خوانند. (فرهنگ اوبهی). ظاهراً باید تصحیفی از ستاک باشد. رجوع به ستاک شود.
فارسی به انگلیسی
Offshoot
حل جدول
شاخه جوان
گروه آمارد، گروه دستان، گروه رستاک، گروه شهناز، گروه کامکارها
از گروه های موسیقی سنتی ایرانی
گروه آمارد ، گروه دستان ، گروه رستاک ، گروه شهناز ، گروه کامکارها
از گروه های موسیقی سنتی ایرانی
شاخه نوی درخت
رستاک
از گروه های موسیقی سنتی ایرانی
رستاک
از گروه های موسیقی سنتی
رستاک
شاخه نورسته
رستاک
شاخه تازه روییده
رستاک
شاخه جوان
رستاک
از گروههای موسیقی ایرانی
رستاک
فرهنگ پهلوی
شاخه نورسیده گیاه
واژه پیشنهادی
رستاک حلاج
معادل ابجد
681