معنی خوارکننده

لغت نامه دهخدا

خوارکننده

خوارکننده. [خوا / خا ک ُ ن َن ْ دَ / دِ] (نف مرکب) مُذِل ّ. هائن. (یادداشت بخط مؤلف).


محقر

محقر. [م ُ ح َق ْ ق ِ] (ع ص) ذلیل و خوارکننده. (ناظم الاطباء).


مردمال

مردمال. [م َ](نف مرکب) مردکش. مردم آزار. خوارکننده ٔ مرد:
ای بسا مالیده مردان را به قهر
پیشت آمد روزگار مردمال.
ناصرخسرو.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

خوارکننده

هازم

مذل


هازم

خوارکننده

فرهنگ عمید

مذل

ذلیل‌کننده، خوارکننده،


خافض

پست‌کننده، خوارکننده،


دامغ

سرشکننده، تباه‌کننده، خوارکننده،


قامع

برنده،
شکننده،
کوبنده،
خوارکننده،


موهن

ضعیف‌کننده، سست‌کننده،
خوارکننده، توهین‌آمیز،

فرهنگ معین

موهن

(مُ هِ) [ع.] (اِفا.) خوارکننده، ضعیف کننده.

آیه های قرآن

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ

بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»


فسوف تعلمون من یاتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم

بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»


وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ

امّا ثمود را هدایت کردیم، ولى آنها نابینایى را بر هدایت ترجیح دادند؛ به همین جهت صاعقه -آن عذاب خوارکننده- به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادند آنها را فروگرفت!

معادل ابجد

خوارکننده

936

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری