معنی جنگنده
فرهنگ معین
(جَ گَ دِ یا دَ) (اِفا.) آن که می جنگد، رزم کننده.
حل جدول
محارب
جنگنده فرانسوى
میراژ
جنگنده آمریکایى
فانتوم
جنگنده انگلیسى
هاریکن
جنگنده ژاپنی
سامورایی
جنگنده روسی
میگ
هواپیمای جنگنده
شکاری
جنگنده هاى آسمان
رمان ژوزف کسل
هواپیمای جنگنده ایرانی
آذرخش، قاهر
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنکه جنگ کند جنگی رزم کننده محارب.
فرهنگ عمید
جنگکننده،
هواپیمای نظامی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
حربی، رزمنده، جنگی، سلحشور، مبارز
فارسی به عربی
مقاتل
واژه پیشنهادی
فانتوم
معادل ابجد
132