معنی جله
فرهنگ معین
ظرف مایعات مانند خم، کدوی شراب، کدوی بزرگ از تمر و خرما. [خوانش: (~.) [ع. جله] (اِ.)]
(جُلِّ) (اِ.) گره، گره ریسمان.
فارسی به انگلیسی
Diaper
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
سبد و بمعنی گره ریسمان
ضرب المثل فارسی
از ضرب المثل های شیرین فارسی
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
وزون. [وُ] (ع اِ) ج ِوزن، به معنی آن قدر از خرما که یک کس برداشتن نتواند، و آن نیم جله از جله های هجر یا سه یک جله ٔ آن باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به وزن شود.
کردید
کردید. [ک ِ] (ع اِ) آنچه در کرانه های جله ماند از خرما. (مهذب الاسماء). در صحاح آمده است: کردید، آنچه در ته خنور و کرانه های آن از خرما باقی ماند. ج، کَرادید. (از اقرب الموارد).
کرزالغار
کرزالغار. [ک َ رَ زُل ْ] (ع اِ مرکب) غار گیلاس. جل. جله. جلی. چرم لیوه. چرم گیله. (لغت نامه ذیل جل). این کلمه ترجمه است. (یادداشت مؤلف). رجوع به جل و مترادفات آن و دزی ج 2 ص 155 شود.
خن
خن. [خ َ ن ن] (ع مص) بریدن جِذْع. منه: خَن َّ الجِذْع َ خناً. || گرفتن مال کس. منه: خن ماله. || برآوردن از جله بتدریج چیزی بعد چیزی. منه: خن الجله. || درآمدن در حریم قوم. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). منه: خن القوم.
دول
دول. [دَ وَ] (اِ) زنبیلی است بزرگ که از پوست خرما چینند و بر آن دو دسته گذارند که دو کس آن را بردارند و چیزها بدان نقل و تحویل کنندو به عربی جلت خوانند. (لغت محلی شوشتر)، جله. نوعی از خنور خرما و آوندی از برگ خرما. (منتهی الارب).
فرهنگ عمید
درختی جنگلی از تیرۀ گلسرخیان با برگهای ساده و شفاف، گلهای خوشهای سفید، و میوۀ سیاهرنگ که آن را بهصورت زینتی نیز میکارند و حاوی مادهای سمی است، جل، جله، جلی، چرم لیوه، چرم گیله، کرزالغار، غارکرزی،
معادل ابجد
38