معنی جست

فارسی به انگلیسی

جست‌

Dart, Jump, Quest, Spring, Vault

ترکی به فارسی

جست

جسد

فرهنگ عمید

جست

=جَستن
جست‌وخیز: پرش، جهیدن و خیز برداشتن،

=جُستن

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

جست

پرش، جهش، خیز

فارسی به عربی

جست

ارجاع، صندتق النفایات، قفزه


سبقت جست

اِتّخذَ المُبادَرَهَ


استعانت جست

استأذى


جست وخیرز

انتفاضه


جست بزن

صندتق النفایات


جست زدن

صندتق النفایات، مدفن


جست وخیز

ربیع، مرح، نبات الکبر

فرهنگ فارسی هوشیار

جست

جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن

فرهنگ معین

جست وخیز

(جَ تُ) (اِمص.) پرش.

معادل ابجد

جست

463

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری