معنی تنفر

تنفر
معادل ابجد

تنفر در معادل ابجد

تنفر
  • 730
حل جدول

تنفر در حل جدول

  • بیزاری، کراهت، کینه
  • اکراه
مترادف و متضاد زبان فارسی

تنفر در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اشمئزاز، انزجار، بیزاری، دل‌زدگی، نفرت،
    (متضاد) میل، گرایش، بیزار بودن، رمیدن، منزجر بودن، نفرت داشتن،
    (متضاد) گرایش داشتن، متمایل بودن، رغبت داشتن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

تنفر در فرهنگ معین

  • (تَ نَ فُّ) [ع.] (مص ل.) نفرت داشتن، رمیدن، بیزار بودن.
لغت نامه دهخدا

تنفر در لغت نامه دهخدا

  • تنفر. [ت َ ن َف ْ ف ُ] (ع مص) رمیدن. (آنندراج). نفرت و انزجار و کراهت و رنجش طبیعت و رمیدگی و بی میلی. (ناظم الاطباء). بیزاری و بیزاری نمودن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنفر بمعنی نفر، قال تأبط شراً:
    و لما سمعت العوض تدعو تنفرت
    عصافیر رأسی من نوی و توانیا.
    (از ذیل اقرب الموارد).
    - تنفر از غذا، بی میلی به غذا. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تنفر در فرهنگ عمید

  • بیزاری جستن، نفرت و کراهت داشتن، بیزار بودن،

    [قدیمی] رمیدن،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تنفر در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

تنفر در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

تنفر در فارسی به انگلیسی

  • Abhorrence, Allergy, Aversion, Detestation, Disgust, Hate, Hatred, Nausea, Objection, Odium, Repugnance. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

تنفر در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

تنفر در فارسی به عربی

  • اشمیزاز، کراهیه، کره، مراهق، مقه، إِحْجام
فرهنگ فارسی هوشیار

تنفر در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نفرت و انزجار و رنجش
فرهنگ فارسی آزاد

تنفر در فرهنگ فارسی آزاد

  • تََنَفُّر، دوری جستن، بیزاری،
فارسی به ایتالیایی

تنفر در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه