معنی بی باک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص مر.) بی ترس، دلاور.
فرهنگ عمید
بیترس، بیپروا، دلیر،
حل جدول
جسور، نترس، بی پروا
متهور
نترس، بی پروا، بی هراس، پردل، جسور، دلاور، دلیر، شیردل، گستاخ، متهور
فارسی به انگلیسی
Adventurer, Audacious, Bold, Confident, Daredevil, Devil-May-Care, Fearless, Foolhardy, Hardy, Reckless, Speculative, Stout, Stouthearted, Unafraid, Undaunted, Valorous
فارسی به عربی
اسراع، بطولی، جریء، جریی، متهور، وقح
فرهنگ فارسی هوشیار
بی ترس و بیم، بی پروا
فارسی به آلمانی
Furchtlos [adjective]
معادل ابجد
35