معنی بیطالع
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) بی نصیب بی بهره محروم، بدبخت.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدبخت، بدشانس، بدطالع، بیاقبال، حرمانزده،
(متضاد) خوشطالع، اقبالمند، بیبهره، بینصیب، محروم،
(متضاد) بهرهمند، بهرهور
نیکفال
اقبالدار، اقبالمند، خوششانس، خوشطالع،
(متضاد) بداقبال، بیطالع
بیدولت
ادبار، بداقبال، بیاقبال، بیطالع، شوربخت، کمبخت،
(متضاد) دولتمند
بدطالع
بختبرگشته، بدبخت، بیطالع، شوربخت،
(متضاد) خوشاقبال، خوششانس
سیهبخت
تیرهروز، بیطالع، بدبخت، سیاهبخت، دختر مسن مجرد
سیاهبخت
بدبخت، بیطالع، تیرهبخت، شقی، شوربخت، کوربخت، مفلوک،
(متضاد) خوشبخت، سعید، دمبخت
طالعمند
نیکبخت، خوشاقبال، خوششانس، بختیار، نیکاختر، خوشبخت، پیشانیسفید، طالعور،
(متضاد) بیطالع، بدبخت، بداقبال
سعادتمند
بختیار، خوشبخت، سعید، کامکار، کامیاب، نیکبخت،
(متضاد) بیاقبال، بیطالع، شوربخت،
(متضاد) شقی، شقاوتمند
فرهنگ عمید
معادل ابجد
122