معنی بیعانه

بیعانه
معادل ابجد

بیعانه در معادل ابجد

بیعانه
  • 138
حل جدول

بیعانه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیعانه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیش‌پرداخت، پیش‌مزد، ربون، سبقانه، مساعده
فرهنگ معین

بیعانه در فرهنگ معین

  • (بِ نِ) (اِمر. ) پول پیش، پولی که خریدار پیش از خرید به فروشنده می دهد. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

بیعانه در لغت نامه دهخدا

  • بیعانه. [ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) (از: بیع عربی + َانه ٔ فارسی) پول کمی که در هنگام خرید متاعی دهند تا پس از تحویل گرفتن متاع مابقی پول را بدهند. سبغانه. (ناظم الاطباء). پیش مزد را گویند که به عربی سلم خوانند. (آنندراج). قسمتی از بهای شی ٔ است که قبلاً از برای استحکام معامله ادا میشود. (قاموس کتاب مقدس). نقد قلیلی که مشتری دهد به فروشنده تا او بدیگری نفروشد. مبلغی از بهای چیزی به فروشنده دادن تا کالا و متاع و سلعه را به کس دیگر نفروشد، تا دهنده ٔ بیعانه بقیه را بدهد و کالای خریداری خود را ببرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بیعانه در فرهنگ عمید

  • پولی که خریدار در موقع معامله به فروشنده می‌دهد تا پس از تحویل گرفتن کالا باقی پول را بدهد، سبغانه، پیش‌بها،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بیعانه در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

بیعانه در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

بیعانه در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

بیعانه در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

بیعانه در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیعانه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • قسمتی از بهای شیئی را گویند که اول پرداخت گردد، پیش بها
فارسی به ایتالیایی

بیعانه در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

بیعانه در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید