معنی بد اخم
فارسی به انگلیسی
Cantankerous, Stern, Dour, Grumpy
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) ترش رو بد خو اخمو.
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اخم. [اَ] (اِ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. (بهار عجم). چین پیشانی و ابرو. (غیاث اللغات):
میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول
فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست.
ملاطغرا.
- اخم کردن، قطب. تقطیب. آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی. خشم گرفتن. عُبوس.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
آژنگ، بدخویی، ترشرویی، عبس
فارسی به آلمانی
Aussetzen, Herabsetzen, Herunterlassen, Niedriger, Niedrigere, Niedrigerer
فرهنگ معین
(اَ) (اِ.) اخمه، آژنگ، ترشرویی، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی.،~ ~کسی توی هم بودن (عا.) عبوس بودن، ترشرو بودن.
معادل ابجد
647