معنی بدطعم

حل جدول

بدطعم

بدمزه و تلخ

بدمزه


بدطعم، مقابل خوشمزه

بدمزه


بدطعم- مقابل خوشمزه

بدمزه


بدمزه و تلخ

بدطعم


بدمزه

بدطعم، مقابل خوشمزه


بد مزه

بدمزه. [ب َ م َ زَ / زِ / ب َ م َزْ زَ / زِ] (ص مرکب) بدطعم. (ناظم الاطباء). کریه الطعم. (یادداشت مؤلف). || چیزی که گوارا نباشد. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدطعم

بدمزه،
(متضاد) خوش‌طعم، خوش‌مزه


بدمزه

بدطعم،
(متضاد) خوش‌طعم، خوش‌مزه


خوش‌طعم

خوش‌خوار، خوشگوار، خوشمزه، لذیذ،
(متضاد) بدطعم، بدمزه


ناخوشگوار

بدخوار، بدطعم، بدهضم، دیرهضم، نادلچسب، نامطبوع،
(متضاد) خوشگوار

فرهنگ عمید

بدطعم

بدمزه، آنچه مزۀ بد داشته باشد،


بدمزه

بدطعم، آنچه مزۀ بد داشته باشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

بدمزه

بدطعم، چیزی که گوارا نباشد

لغت نامه دهخدا

بدمزه

بدمزه. [ب َ م َ زَ / زِ / ب َ م َزْ زَ / زِ] (ص مرکب) بدطعم. (ناظم الاطباء). کریه الطعم. (یادداشت مؤلف). || چیزی که گوارا نباشد. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

بدطعم

125

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری