معنی باروک

لغت نامه دهخدا

باروک

باروک. (ع اِ) ناخوشی سکاچه و کابوس. (ناظم الاطباء). نیدلان. جاثوم. بختک. نسبرک. عبدالجنه. دیونسبرک. (مهذب الاسماء). || مرد بددل. (ناظم الاطباء).

باروک. (اِخ) شاگرد ارمیا که پیشگوییهایش را بدو املاء میکرده است. (600 ق. م.).

فرهنگ معین

باروک

این واژه اولین بار در جواهرسازی به مروارید نامنظم و یا سنگی که تراش نامنظم خورده گفته می شد، نام مکتبی در معماری و موسیقی در قرن 16 میلادی که ویژگی های آن: تنوع در طراحی، تضاد و اختلاف بین قسمت های مختلف، فراوانی اشکال و د [خوانش: (رُ) [فر.] (اِ.)]

معادل ابجد

باروک

229

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری