معنی افتا

لغت نامه دهخدا

افتا

افتا. [اُ] (ص) مأخوذ از افتادن. ساقط افتادن. (ناظم الاطباء).


دز افتا

دز افتا. [دِ زِ اَ] (اِخ) دز اقنا. رجوع به دز اقنا شود.


بخاک هلاک افتا...

بخاک هلاک افتادن. [ب ِ ک ِ هََ اُ دَ] (مص مرکب) کنایه از کشته شدن. به قتل رسیدن. || واماندن. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

افتا

فتوی دادن،

گویش مازندرانی

افتا

ظرفی مسی و دسته دار برای برداشتن آب که نوعی آفتوبه است

آفتاب


افتا تیره

پرتوآفتاب


افتا – دیمه

رو به آفتاب


افتا – زردی

هنگام غروب، شفق


افتا – گردان

آفتابگردان از تیره ی کاسنی


زل افتا

نهایت گرمی آفتاب

فرهنگ فارسی هوشیار

افتا

(مصدر) فتوی دادن حکم صادر کردن.


افتا ء

وچردادن (وچر فتوا) جوان شدن (مصدر) فتوی دادن حکم صادر کردن.

فرهنگ معین

افتا

(اُ) [ع.] (مص ل.) فتوا دادن، حکم صادر کردن.

حل جدول

افتا

فتوا دادن

معادل ابجد

افتا

482

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری