معنی افت

لغت نامه دهخدا

افت

افت. [اِ] (ع اِ) بهتان و افتراء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || شتر نجیب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

افت. [اَ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج). || ماده شتری که در سیر، سبقت بر شتران برد. || بلا. || عجب. || شتر نجیب. || (اِخ) قبیله ایست از هذیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (ع مص) بازداشتن و بازگردانیدن کسی را از چیزی: افت عنه افتا؛ گردانید و بازداشت او را از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

افت. [اُ] (اِمص) افتادن به میان داری یعنی در کشتی دو کس را از هم جدا کردن. (از آنندراج) (غیاث اللغات). || افتادن. (ناظم الاطباء). افتادن چنانکه در وقت افت و خیز. (از فرهنگ فارسی معین). || وضع. ترکیب. شکل. (ناظم الاطباء). وضع. شکل. (فرهنگ فارسی معین). || کمبود جنس. کمی.کاست. نقصان. (فرهنگ فارسی معین). نقصانی که در وزن پدید آید از اثر خشکی یا زیان حشرات. یا فروریختن بعض چیز و غیره. کسر در وزن. کسر بار. کسر انبار. کسرگداز و غیره، آنچه کم آید از وزن در انبار و غیره وآنرا بحساب نیارند. نقصان در وزن با کم کردن فضول وخاک و خاشاک یا جابجا کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
- افت کردن، بعلت کم شدن رطوبت یا علتی دیگر از وزن معهود کم شدن. نقصان پیدا کردن در وزن. (یادداشت بخط مؤلف).


افت کردن

افت کردن. [اُ ک َ دَ] (مص مرکب) کم شدن وزن چیزی، مانند حبوب و غلات و جز آن. وزن چیزی کم شدن. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به افت شود.


پس افت

پس افت. [پ َ اُ] (ن مف مرکب) ذخیره. یخنی. اندوخته. || آنچه از اقساطِ بدهی و قرضی در موعد خود پرداخته نشده باشد.

فارسی به انگلیسی

افت‌

Anticlimax, Comedown, Drop, Drop-Off, Ebb, Fall, Falloff, Lapse, Loss, Sag, Shrinkage, Slippage, Slump, Tumble

فرهنگ معین

افت

افتادن، کمی، نقصان. [خوانش: (اُ) (ری. اِمص.)]

فرهنگ عمید

افت

افتادن
(اسم مصدر) کم‌وکاست، کاهش،
* افت‌وخیز:
افتادن و برخاستن،
[مجاز] کامیابی و ناکامی،
[مجاز] وقفه و پیشرفت،


پس افت

بدهی که در موعد خود پرداخت نشده باشد،
اندوخته، ذخیره،

فارسی به آلمانی

افت

Plagen [verb]

حل جدول

افت

کمی، نقصان

مترادف و متضاد زبان فارسی

افت

سقوط، کاستی، کاهش، کمبود، نزول، نقصان، خفت، کسرشان،
(متضاد) افزایش

فارسی به عربی

افت

رکود، سقوط، طاعون


جانور افت

آفات


هم افت

علامه


افت حرارت

میل

معادل ابجد

افت

481

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری