معنی اشرار

اشرار
معادل ابجد

اشرار در معادل ابجد

اشرار
  • 702
حل جدول

اشرار در حل جدول

فرهنگ معین

اشرار در فرهنگ معین

  • (اَ) [ع.] (اِ.) جِ شریر؛ بدکاران.
لغت نامه دهخدا

اشرار در لغت نامه دهخدا

  • اشرار. [اِ] (ع مص) به بدی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب). نسبت کردن با شر. (تاج المصادر بیهقی). نسبت کردن کسی را به شر. || پیدا کردن. (منتهی الارب). آشکارا کردن. (تاج المصادر بیهقی): و حتی اُشِرَّت بالاکُف ّ المصاحف، ای نُشرت و اُظهرت. (اقرب الموارد). || به آفتاب نهادن چیزی را تا خشک شود. (منتهی الارب). به آفتاب نهادن گوشت یا کشک یا جامه را تا خشک شود. (از اقرب الموارد). || راندن و طرد کردن خاندان و قبیله ٔ کسی، وی را. توضیح بیشتر ...
  • اشرار. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ شَریر. (دهار) (آنندراج). بدان:
    پس ره راستان و نیکان رو
    که جهان پر خسان و اشرار است.
    ناصرخسرو.
    تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک
    تدبیر دفع فتنه ٔ اشرار میکند.
    سلمان ساوجی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

اشرار در فرهنگ عمید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اشرار در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

اشرار در کلمات بیگانه به فارسی

فرهنگ فارسی هوشیار

اشرار در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

اشرار در فرهنگ فارسی آزاد

  • اَشْرار، بدکاران، بدکردارها، اشخاص پرشر (مفرد: شَریر)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید