معنی اترار

لغت نامه دهخدا

اترار

اترار. [اُ] (اِخ) نام شهریست در ساحل غربی رود سیحون و این نام قدیم فاراب است. و هم اکنون خرابه های این شهر در نه فرسنگی جنوب شهر ( (ترکستان)) و یا ( (حضرت)) دیده میشود. و مولد ابونصر حکیم مشهور بدین جا بوده است و امیرتیمور بدانجا درگذشته است: و جغتای و اوکتای را بر سر لشکر که بمحاصره ٔ اترار نامزد کرده بودند... (جهانگشای جوینی). رجوع به حبط1 ص 425 و 426 و 427 شود.

اترار. [اِ] (ع مص) بیوکندن. (زوزنی). بیفکندن. افکندن. فکندن. انداختن. || انداختن دست را بزخم شمشیر. || بریدن. || دور کردن. دور انداختن کسی را از جای خود. || انداختن کودک چوب خود را بچوب دراز در بازی غوک چوب، یعنی الک دولک: اَترّ الغُلام القُلَهَ بالمِقلاء؛ چوب زد کودک غوک چوب را.

اترار. [اَ] (از ع، اِ) (مصحف اثرار) زرشک. زرَک. (بحر الجواهر). زارَخ. انبرباریس. زنبر. زَنبل. و صاحب برهان گوید آنرا با ثاء مثلثه و زاء معجمه نیز گفته اند. و به اشرار با شین و راء مهمله نیز همین معنی را داده است. و در نسخ ابن بیطار بقول لکلرک، اثرار و اثوار دیده شده است هر دو با ثاء مثلثه و راء مهمله.


اثراره

اثراره. [اَ رَ] (ع اِ) زرشک. رجوع به اثرار و اترار شود.


پیل

پیل. (اِخ) نام موضعی حدود اترار. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 532).


گوگ سرای

گوگ سرای. [س َ] (اِخ) موضعی نزدیک سمرقند. (یادداشت به خط مؤلف). در این محل بود که غایرخان، حاکم اترار و کشنده ٔ تجار مغول را که سبب اصلی هجوم چنگیز گردید، پس از تسخیر اترار و دستگیر ساختن او سیم گداخته در چشم ریختند. رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 شود.


اینالجق

اینالجق. [ج ُ] (اِخ) ملقب به غایرخان حاکم اترار. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 60 و تاریخ مغول تألیف عباس اقبال شود.


سقناق

سقناق. [س َ] (اِخ) قصبه ای است که بر کنار جیحون نجد است. (از تاریخ جهانگشای ج 1 ص 67). واقع در 24فرسخی اترار. (تاریخ مغول ص 33).

فرهنگ عمید

اترار

زرشک،

فرهنگ معین

اترار

(اَ) (اِ.) زرشک، اثرار.

فرهنگ فارسی هوشیار

اترار

نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان (اسم) زرشک اثرار

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

اترار

802

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری