معنی احضار
لغت نامه دهخدا
احضار. [اِ] (ع مص) حاضر آوردن. (منتهی الارب). حاضر کردن. (تاج المصادر) (زوزنی). فراخواندن. بخواندن. || دویدن اسب. (منتهی الارب) (تاج المصادر). دویدن اسب و آهو و غیره.
احضار ارواح
احضار ارواح. [اِ رِ اَرْ] (ترکیب اضافی) (علم ِ...) عمل فراخواندن روانهای مردگان بتوسط رابطی.
فرهنگ عمید
حاضر کردن،
به حضور خواستن، فراخواندن،
* احضار ارواح: فراخواندن روحهای مردگان بهوسیلۀ کسانی که مدعی هستند میتوانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسشهایی کنند،
فرهنگ معین
حاضر آوردن، فراخواندن، به حضور خواستن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]
حل جدول
به حضور طلبیدن کسی، فراخواندن
فرهنگ واژههای فارسی سره
فراخوانی، فراخوان، خواندن
مترادف و متضاد زبان فارسی
جلب، دعوت، طلبیدن، فراخوانی
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
فراخواندن
فرهنگ فارسی آزاد
اِحْضار، بحضور خواستن، حاضر کردن، فراخواندن،
فارسی به انگلیسی
Call, Recall, Summons
تعبیر خواب
اگر خواب ببینید در مراسم احضار ارواح شرکت کرده اید، نشانه آن است که آشناییو دوستی با افراد بیگانه، بر زندگی شما تأثیر منفی خواهد گذاشت. - لوک اویتنهاو
معادل ابجد
1010