معنی استقامت

فرهنگ عمید

استقامت

ایستادگی کردن، ایستادگی، پایداری،
سلامت، تندرستی،
راستی، درستی،
ثبات، استواری،
(صفت) (ورزش) ویژگی هریک از مسابقاتی که دارای زمان یا مسیر طولانی هستند: دوِ استقامت، شنای استقامت، اسکی استقامت،
(نجوم) [قدیمی] حرکت بعضی سیارات در جهت توالی بروج،

فارسی به انگلیسی

استقامت‌

Endurance, Perseverance, Persistence, Stamina, Staying Power, Strength, Support

فرهنگ معین

استقامت

(مص ل.) ایستادگی کردن، مقاومت کردن، (اِمص.) پایداری، راست ایستادن. [خوانش: (اِ تِ مَ) [ع. استقامه]]

حل جدول

استقامت

پایداری

پایداری، استحکام، استواری


مظهر استقامت

کوه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استقامت

پایداری، پایمردی، ایستادگی

کلمات بیگانه به فارسی

استقامت

پایداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استقامت

استحکام، استواری، ایستادگی، پایداری، پشتکار، ثبات

فارسی به عربی

استقامت

طاقه، عمود فقری


استقامت کردن

قاوم


پر استقامت

مقاتل عنید

فرهنگ فارسی هوشیار

استقامت

پا فشاری


استقامت کردن

ایستیدن

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

استقامت

1002

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری