معنی استقامت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(مص ل.) ایستادگی کردن، مقاومت کردن، (اِمص.) پایداری، راست ایستادن. [خوانش: (اِ تِ مَ) [ع. استقامه]]

فرهنگ عمید

ایستادگی کردن، ایستادگی، پایداری،
سلامت، تندرستی،
راستی، درستی،
ثبات، استواری،
(صفت) (ورزش) ویژگی هریک از مسابقاتی که دارای زمان یا مسیر طولانی هستند: دوِ استقامت، شنای استقامت، اسکی استقامت،
(نجوم) [قدیمی] حرکت بعضی سیارات در جهت توالی بروج،

حل جدول

پایداری، استحکام، استواری

پایداری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پایداری، پایمردی، ایستادگی

کلمات بیگانه به فارسی

پایداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

استحکام، استواری، ایستادگی، پایداری، پشتکار، ثبات

فرهنگ فارسی هوشیار

پا فشاری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر