معنی اجحاف

لغت نامه دهخدا

اجحاف

اجحاف. [اِ] (ع مص) کار بر کسی تنگ گرفتن. کار بر کسی تنگ فراگرفتن. (تاج المصادر). تکلیف بمالایطاق. استیصال. اجتراف. ایذاء. اضرار. گزند کردن. || همه چیز را گرفتن. || بردن. (منتهی الارب). || اجحفت به الفاقه؛ محتاج گردانید او را حاجت و مضرّت رسانید. (منتهی الارب). || نزدیک شدن. (منتهی الارب). با کسی نزدیکی نمودن. || نقصان کردن. غایت نقصان کردن.

فارسی به انگلیسی

اجحاف‌

Abuse, Extortion, Imposition, Injury, Malfeasance, Trespass, Victimization

فرهنگ معین

اجحاف

ستم کردن، تعدی کردن، کار بر کسی تنگ گرفتن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اجحاف

زورگویی کردن

فارسی به عربی

اجحاف

ابتزاز


اجحاف کردن

ابتِزار


اجحاف آمیز

اِبتِزَازی


اجحاف کرد

أجحَفَ


تبعیض کردن

اجحاف

فرهنگ فارسی هوشیار

اجحاف

کار بر کسی تنگ گرفتن

فرهنگ فارسی آزاد

اجحاف

اِجْحاف، ظلم و ستم کردن، بر دیگری سخت گرفتن، تعدّی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن، زیاده روی کردن،

فرهنگ عمید

اجحاف

ستم کردن، تعدی و زیاده‌روی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن،

حل جدول

اجحاف

ظلم کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجحاف

تجاوز، تخطی، تعدی، درازدستی، دست‌اندازی، ستم، ظلم، عدول

عربی به فارسی

اجحاف

تبعیض , تعصب , غرض , غرض ورزی , قضاوت تبعیض امیز , خسارت وضرر , تبعیض کردن , پیش داوری

انگلیسی به فارسی

extortion

اجحاف

معادل ابجد

اجحاف

93

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری