معنی ابوتراب

لغت نامه دهخدا

ابوتراب

ابوتراب. [اَ ت ُ] (اِخ) کنیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. بوتراب. رجوع به علی بن ابی طالب بن عبدمناف شود.

ابوتراب. [اَ ت ُ] (اِخ) لغوی نحوی. او راست: کتاب الاعتقاب در لغت و کتاب الاستدراک علی الخیل فی المهمل و المستعمل و جماعتی بر این کتاب نقض نوشته اند. (ابن الندیم). و رجوع به محمدبن جعفر همدانی... شود.

ابوتراب. [اَ ت ُ] (اِخ) از متأخرین شعرای ایران، معاصر شاه عباس اول صفوی. مولد او جوشقان و منشاء وی کاشان و در سال 1026 هَ. ق. درگذشت.


ابوتراب رملی

ابوتراب رملی. [اَ ت ُ ب ِ رَ] (اِخ) از مشایخ عرفا و در مائه ٔ سوم به شام میزیست. شرح حال او در نفحات جامی آمده است.


عباس ابوتراب

عباس ابوتراب. [ع َب ْ با اَ ت ُ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 36 هزارگزی جنوب باختر شوسه ٔ عمومی بیرجند. ناحیه ای است واقع در دامنه. آب و هوای آن معتدل است. 17تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و چغندر است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


ابوتراب نخشبی

ابوتراب نخشبی. [اَ ت ُ ب ِ ن َ ش َ] (اِخ) عسکربن حسین نخشبی (نسفی). از اجله ٔ مشایخ خراسان و سادات ایشان. او از فحول رحالین متصوفه بود و بوادی جمله بتجرید گذاشتی. وفات او اندر بادیه ٔ بصره بود و از وی می آید که گفت الفقیر قوته ماوجد و لباسه ماستر و مسکنه حیث نزل. هجویری و بعضی نام او را عسکربن محمدبن حصین گفته اند، و او از مشایخ صوفیه ٔ خراسان و در مائه ٔ سوم بود و گویند در 245 هَ. ق. در بادیه ٔ بصره درگذشته و جسد او را ددگان در چندین سال که بدانجا ببود نخوردند.

حل جدول

ابوتراب

کنیه امام علی (ع)


ابوتراب خسروی

اسفار کاتبان


ابوالحسن ، ابوالحسنین ، ابوتراب

کنیه امام علی (ع)


اثر ابوتراب خسروی

اسفارکاتبان، دیوان سومنات، رود راوی، ملکان عذاب، هاویه، ویران


ابوالحسن، ابوالحسنین، ابوتراب

کنیه امام علی (ع)


ابوتراب خسروی (قصه)

رود راوی

اسفار کاتبان


رمان معروف ابوتراب خسروی

ملکان عذاب

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ابوتراب

612

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری