معادل ابجد
آرش در معادل ابجد
آرش
- 501
حل جدول
آرش در حل جدول
- کمانگیر اساطیری
- تیرانداز اساطیری
- جزیره ای در شمال غرب کشور
- کمانگیر باستانی
- کمانگیر اساطیری، خون بها و دیه
فرهنگ معین
آرش در فرهنگ معین
- (رِ) (اِ.) اسم مصدر از «آوردن ».
لغت نامه دهخدا
آرش در لغت نامه دهخدا
-
آرش. [رَ] (اِ) اَرَش:
شاعر که دید به قدِ کاونجک
بیهوده گوی و نحسک و بوالکنجک
از. ن خر فروتر و پنج آرش
می برجهد سبکتر اَز منجک.
منجیک. توضیح بیشتر ...
- آرش. [رِ] (اِ) معنی. مقابل لفظ. (از برهان). || تار. سَدی ̍. حابل. (زمخشری). توضیح بیشتر ...
-
آرش. [رِ] (اِمص) اسم مصدر آردن آوردن.
- آرش. [رَ] (اِخ) نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در آخر دوره ٔ حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر بمازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله ٔ دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. توضیح بیشتر ...
- آرش. [رَ] (اِخ) نام پسر دوم کیقباد برادر کیکاوس، و او را کی آرش گفتندی. توضیح بیشتر ...
-
آرش. [رَ] (اِخ) نام کوهی.
-
آرش. [رَ] (اِخ) جدّ اعلای اشکانیان. کی آرش:
کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان بازگرد.
چنین گفت گوینده دهقان چاچ
کز آن پس کسی را نبد تخت و تاج
بزرگان که از تخم آرش بدند
دلیر و سبک سار و سرکش بدند
بگیتی بهر گوشه ای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی
چو بر تختشان شاد بنشاندند
ملوک طوائف همی خواندند.
نخست اشک بود از نژاد قباد
دگر گُرد شاپور خسرونژاد
دگر بود گودرز از اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بد نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان. توضیح بیشتر ...
-
آرش. [رَ] (اِخ) نامی از نامها:
وز آن دورتر آرش رزم یوز
چو گوران شه آن گرد لشکرفروز
یکی آنکه بر خوزیان شاه بود.
دگر شاه کرمان که هنگام جنگ
نکردی بدل یاد و رای درنگ.
فردوسی. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
آرش در فارسی به انگلیسی
- Import, Intent, Meaning, Significance, Signification
نام های ایرانی
آرش در نام های ایرانی
- پسرانه، درخشان، آفتاب، جد بزرگ اشکانیان، پهلوان کمانگیر ایرانی در لشگرمنوچهر، عاقل و زیرک- از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که درتیراندازی بسیار توانا بوده است. توضیح بیشتر ...
ترکی به فارسی
آرش در ترکی به فارسی
گویش مازندرانی
آرش در گویش مازندرانی
- واحد اندازه گیری از آرنج تا سرانگشتان
فرهنگ فارسی هوشیار
آرش در فرهنگ فارسی هوشیار
- نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید