معنی آر

لغت نامه دهخدا

آر

آر. (ع اِ) عار و ننگ.

آر. (پسوند) -ار. اداتی است که عقیب مفرد غائب از ماضی درآید و آن را گاه بدل به اسم مصدر کند چون گفتار، کردار، رفتار، جستار، دیدار و گاه بدل بوصف فاعلی چون خواستار، خریدار، فروختار، نمودار و گاه وصف مفعولی چون گرفتار، کشتار. این ادات بطور ندرت بکلمات دیگر نیز ملحق شود و افاده ٔ معنی فاعلی کند چون پرستار، پدیدار، دوستار و کلمات خواستار و دوستار محتمل است که مخفف خواستگار و دوستدار باشد.


دین آر

دین آر. (نف مرکب) (از: دین + آر، آورنده) دین آورنده. پیمبر:
مسیحای دین آر، اگر کشته شد
نه فر جهاندار ازو گشته شد.
فردوسی.


دوات آر

دوات آر. [دَ] (نف مرکب) آورنده ٔ دوات. || مهردار. (ناظم الاطباء).


توله آر

توله آر. [ل ِ] (اِخ) شهر و بندری است در ماداگاسکار که بر ساحل جنوب غربی این جزیره واقع است و 18000 تن سکنه دارد.

حل جدول

آر

واحدی در سطح

نشانه اسم مصدر

واحدی برای سطح، نشانه اسم مصدر، صدمتر مربع، امر به آوردن، مخفف اگر

صدمتر مربع

امر به آوردن

یک صدم هکتار

فرهنگ معین

آر

(اسم فاعل) پسوند فاعلی و آن به آخر مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی پیوندد و صفت فاعلی را سازد: خریدار، پرستار، فرماندار، پسوند مفعولی (اسم مفعول) گرفتار، کشتار، پسوند اسم مصدر و آن در اصل « تار» است در مصادر مختوم به « تن »، و « دار» است در م [خوانش: (اِ.)]

[فر.] (اِ.) واحد مقیاس سطح برابر با 100 مترمربع. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

آر

واحد اندازه‌گیری سطح برابر با صد مترمربع،

فرهنگ فارسی هوشیار

آر

عاروننگ و بمعنی واحد مقیاس سطح برابربا ‎001 متر مربع

معادل ابجد

آر

201

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری