معنی آبدارو

لغت نامه دهخدا

آبدارو

آبدارو. (اِ مرکب) زفت رومی. || مومیایی. و محمدبن زکریای رازی دوای دیگری را به این اسم خوانده. (تحفه).

فرهنگ فارسی هوشیار

آبدارو

زفت رومی، مومیائی


زفت رومی

مومیائی: آبدارو


مومیا ء

پارسی تازی گشته از موم پارسی در یونانی آبدارو مومی خوپخین

فرهنگ معین

آبدارو

زفت رومی، مومیایی. [خوانش: (اِمر.)]

حل جدول

آبدارو

مومیا


مومیا

آبدارو


مومیایی

آبدارو

معادل ابجد

آبدارو

214

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری