معنی لارو
لغت نامه دهخدا
لارو. (اِ) نام درختی است.
لارو. (اِخ) شارل دو. از آباء یسوعیین فرانسوی، مردی خطیب و شاعر. مولد پاریس (1643-1725 م.).
فرهنگ معین
(اِ.) موجود نابالغ برخی از جانوران (مانند حشرات) که از تخم بیرون می آیند و پس از گذراندن زمان معین و در شرایطی ویژه بالغ می شوند.
فرهنگ عمید
شفیره
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی کرمینه
مترادف و متضاد زبان فارسی
کرم
فارسی به انگلیسی
Larva
گویش مازندرانی
سخن بزرگان
زنها هرگز نمی گویند تو را دوست دارم، اما وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری بدان که درون آنها جای گرفته ای.
معادل ابجد
237