معنی یلنجوج

لغت نامه دهخدا

یلنجوج

یلنجوج. [ی َ ل َ] (ع اِ) یلنجج. یلنجوجی. چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند. (ناظم الاطباء).عود هندی است. (اختیارات بدیعی) (از دهار). یلنجج. عود. (مهذب الاسماء). عود هندی را گویند و بهترین آن، عود مندلی است و آن خوشبوی تر از عودهای دیگر است. (برهان) (آنندراج). النجج. النجوج. (یادداشت مؤلف).


یلنجج

یلنجج. [ی َ ل َ ج َ] (ع اِ) یلنجوج. یلنجوجی. (ناظم الاطباء). عود. (مهذب الاسماء). رجوع به یلنجوج شود.


یلنجوجی

یلنجوجی. [ی َ ل َ جی ی] (ع اِ) یلنجج. یلنجوج. (ناظم الاطباء). رجوع به یلنجوج شود. || (ص نسبی) عودفروش. (دهار).

حل جدول

یلنجوج

عود هندی


عدد هندی

یلنجوج


عودهندی

یلنجوج


عود هندی

یلنجوج

فرهنگ فارسی هوشیار

یلنجوج

پارسی تازی گشته یلنجوجاز دار بوی ها


عود هندی

یلنجوج هشت دهان انجوج هندی یلنجوج


عود سومودری

انجوج هندی یلنجوج


عود الند

یلنجوج هشت دهان


عود سمندری

انجوج هندی یلنجوج


عود سمودری

انجوج هندی یلنجوج


عود الطیب

عود هندی یلنجوج سندهان هشت دهان


قمیر

مصغر قمر ماهک شهری در هند که یلنجوج (عودهندی عودقماری) ازآنجاآورند

معادل ابجد

یلنجوج

102

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری