معنی گلاسکو

شهری در اسکاتلند

میدان نبرد

گلاسکو

گلاسکو

گلاسکو

گلاسکو

کامیابی، پیامد و نتیجه ی یک سوخت خود به خودی نیست؛ خودتان باید فتیله را روشن کنید.

Glasgow

زمین بایر

سلتیک گلاسکو

غلاسقوو. [غْلا / غ ِ] (اِخ) تلفظ ترکی گلاسکو. رجوع به گلاسکو و قاموس اعلام ترکی شود.

پینکرتن. [ک ِ ت ُ] (اِخ) آلن. پلیس خفیه ٔ خصوصی معروف انگلیسی. مولد گلاسکو اسکاتلند. (1819- 1884 م.).

اسمیث. [اِ] (اِخ) آدام. یکی از مشهورترین نویسندگان اسکاتلند. مولد وی 1723 م. در کیرکالدی و وفات 1790 در ادیمبورگ. او مدت مدیدی در دانشگاه گلاسکو و ادیمبورگ به تعلیم و تدریس پرداخت و کتابی موسوم به «قواعد نظری احساسات اخلاقی » تألیف کرد و بعزم سیاحت بکشور فرانسه رفت و با مشاهیر عصر خود آشنایی یافت. ده سال در گوشه ٔ عزلت و انزوا بسر برد و کتابی بعنوان «طبیعت و علل استحصال ثروت امم » تصنیف کرد. این اثر شهرت جهانی پیدا کرد و به السنه ٔ اروپائی ترجمه شد و خدمت بزرگی بتمدن محسوب گردید. مؤلف در این کتاب از اهمیت سعی و عمل و آزادی صنعت و تجارت گفتگو میکند و راه نیل به ثروت را نشان میدهد.

بالفور. (اِخ) (آرتور- جمس، لرد..) از رجال معروف سیاست انگلستان که به سال 1848 م. در اسکاتلند بدنیا آمد و در سال 1930 م. درگذشت. او در کنگره ٔ برلن (1878) از اعضای مؤثر بشمار میرفت. به ادبیات و فلسفه و حکمت الهی علاقه داشت و رساله ای تحت عنوان «دفاع از شک فلسفی » نوشت. وی به ریاست دانشگاه گلاسکو رسید، دخالت او در امور مربوطبه سیاست انگلستان و ایرلند بسیار قابل توجه بود. در 1891 مقام لرد خزانه داری را یافت و سپس به رهبری محافظه کاران رسید و از همکاران لرد سالیسبوری گشت و در 1902 خود نخست وزیر شد. در جریان جنگ بزرگ جهانی اول، مقام وزارت خارجه ٔ انگلستان را به او سپردند و با مسافرت او به کانادا همکاری دومینیون صورت گرفت.

بازیگر (1941 پیزلی- اسکاتلند) تحصیلاتش را در رشته نوازندگی پیانو در آکادمی سلطنتی موسیقی گلاسکو به پایان برد. برای اجرای به هر حال زندگی چه کسی است؟ برنده تونی شد. از سال 1974 وارد سینماشد. در اوایل دهه 1980 با نقش شاعر اسکاتلندی روبن، روبن به شهرت رسید و برای این فیلم کاندیدای دریافت اسکار شد. بیشتر در نقش‌های عاطفی بازی می‌کند. از فیلم‌هایش: لهیب، گالیله، دوئل کنندگان، تعقیب‌های آلمانی، فراتر از درمان، شرلی والنتاین، آمریکای کسی دیگر، میراث، خارج از کنترل، چیزی برای باور کردن.

137