معنی گداطبعی

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

گدامنشی

گداپیشگی، گداصفتی، گداطبعی، لئامت

لغت نامه دهخدا

نادیدگی

نادیدگی. [دی دَ / دِ] (حامص مرکب) افلاس. احتیاج. (آنندراج). مفلسی. پریشانی. بی چیزی. افلاس. (ناظم الاطباء). || نادیده بودن. ندیده بودن. نوکیسگی. تازه به عرصه رسیدگی. جانگرفتگی. گدا چشمی. حریصی. گداطبعی. ندیدگی:
این گداچشمی و این نادیدگی
از گدائی تست نز بیگلربگی.
مولوی.

معادل ابجد

گداطبعی

116

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری